یافتن پست: #بارانی

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
هیچ بارانی ردپای خوبان را...
از کوچه های خاطرات...
نخواهد شست...

دوست داشتن خوبان...
همیشه گفتنی نیست...

گاه سکوت است...
گاه نگاه مهربان...
گاه دعا از دل و جان..

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
دیدی جانم ؟
باران همه جا باریده
اما تو نیستی!
نیستی؛ تا دست در دست هم قدم بزنیم
یکهویی و بدون اینکه گونه هایمان از خجالت سرخ شود
قهقهه ی بلندی بکشیم
از خوشی زیاد میان جمعیت شهر گُم شویم.
و زمان از دستمان دَر برود
دلم میخواهد
بدون چتر روی نیمکت خیس بنشینیم
و گرمی شانه هایت را در همان هوای سردِ بارانی حس کنم
آه!
لعنت...
لعنت به تمام ابرهایی که بی تو
قصد باریدن دارند:هعی


wolf
wolf
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست

می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست

باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است
باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست

شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم ، توی گلدانی که نیست

چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری ، بین دستانی که نیست

وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست

می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست
{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

wolf
wolf
دلتنگی یک شب هایی را هیچ خیابانی
گردن نمی گیرد؛
تاریکی یک شب هایی را هیچ مهتابی
روشن نمی کند؛
گرد و غبارهای یک شب‌هایی را هیچ بارانی
شستشو نمی دهد؛
و تمام این شب ها را نبودن
تو رقم می زند بی وفا...
{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

سکوت شب
سکوت شب
... باری، حکایتی ستـــــــ
حتی شنیده امـــ
بارانی آمده ست و به راه اوفتاده سیلـــــ
هر جا که مرز بوده و خط، پاک شسته استـــــــ

سکوت شب
سکوت شب
از باغ می برند چراغانیت کنند
تا کاج جشن های زمستانیت کنند

پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند

یوسف به این رها شدن ازچاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند

ای گل گمان مبر به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده‌ای ارزانیت کنند

یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست
از نقطه‌ای بترس که شیطانی ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ایست که قربانی‌ات کنند

wolf
wolf
@payam158

به خداوندی خدا دوستت دارم

ای تو زيباترين زيبايی ، ای رويای بيداری

به خداوندی خدا دوستت دارم

ای بيقرار دلم ، ای تك درخت دشت سرخ قلبم ،

به همين لحظه های مقدس عشق قسم دوستت دارم

ای آنكه چشمت بارانی است ، ای تو كه روحت شادابی است ، و
رگهايت از خون محبت جاری است

به آن كعبه مقدس عشق قسم دوستت دارم

زندگی من ، ای آغاز من ، ای سرآغاز من ، ای فردای من

به همان لحظه ديدارمان قسم دوستت دارم

نمی دانم كلمه مقدس دوست داشتن را چگونه بيان كنم تا تو باور كنی كه

دوستت دارم

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
من
و بارانی که کاش میبارید
در خیابانی که از گام های تو خالیست
پشت خیال های زرد
کنار پاییز
نبودنت را پرسه میزنیم
تو
توکجایی..!؟

wolf
wolf
باد پاییز وزید و دل ما عاشق شد
عاشق برگ خزان و این همه زیبایی

من و تنهایی و آوارگی برگ خزان هم رنگیم

خالی از نیرنگیم

روی گلبرگ پریشان در باد می‌نویسم از عشق

می‌روم تنهایی در شبی بارانی

تا که سیراب شوم از می‌ ناب پاییز

باده را تا به سحر می‌نوشم از تب عشق

عشق را در قدحی می‌بینم که دلش بارانی است

می‌نویسم روی هر برگ خزان از غم دل

که چرا پنهانی است؟

که چرا این دل غم دیده من


شده لبریز ز عشق پاییز؟

غم من تنهاییست

دل من بارانی است

wolf
wolf
اشتباه هست که می گویند
شعر باید خودش بیایید
چرا که همواره هست
ماییم که باید برخیزیم
به جستجوی او
در عطر گلی
نم نم بارانی
و گرمی آغوش کسی که
دوستش داریم ...

wolf
wolf
تو اهل کدام بارانی،
که پنجره ی اتاقم نمیشناسدت
غریبه...

pαrмιѕѕ
pαrмιѕѕ
گوشه ی سرد اتاق زل زده بودم
آهنگی ک مدام تکرار میشد
صدای عقربه های ساعتی که گذر بی شوق زندگی را نشانم میداد
بشقاب غذایی که دست نخورده باقی مانده بود
از سر بی حوصلگی سراغ کمد وسیله های قدیمی رفتم
نمی دانم،شاید لابلای این اجناسِ خاک خورده دنبال حوصله ی گم شده ام می گشتم
چشمم خورد به یک گوشیِ تلفن همراه قدیمی که نمی دانم چه وقت اینجا رهایش کرده بودم.
گوشی را دستم گرفتم و نشستم کف زمین و روشن اش کردم با تپش قلب و دست هایی عرق کرده یکراست رفتم سراغ پوشه ی پیام ها تا شاید حرفی یا جمله ی دلم را به لرزه بیاندازد چشمانم را بستم و یکی از پیام ها را بازکردم
بعد از صدا زدن اسمم و چند کلمه قربان صدقه نوشته بودی
"سرکلاس بند نمیشوم مدام از پنجره بیرون را نگاه میکنم آسمان ابری ست و باد میوزد، بوی باران دارد این هوا، نشسته ایم به نوشتن و استاد مدام تکرار میکند با دلتان بنویسید من اما دلم پیشِ تو مانده،چتر نیاری با خودت،بارانی بپوش، عطر همیشگی ات را بزن و کفشی مناسب که پاهایت خسته نشود،میخواهم بی توجه به زمان قدم بزنیم،راستی شاخه گلِ آبی رنگ من فراموش نشود،اواسط خیابان ولیعصر، سر کوچه ی دلبر منتظرت هستم

حلما
حلما
اینجا بازی کنیم {-90-}

هادی
هادی

کاش میدانستم این را پیشتر
هر که عشقش بیش دردش بیشتر

ادامه شعر دیدگاه اول

hadi ahamdi
hadi ahamdi
صخره‌نوردی در ساحل ریله، غواصی سطحی در اطراف جزیره فی فی یا کایاک‌سواری بر روی دریا در تالاب زمردین کو هونگ، تنها برخی از این فعالیت‌ها هستند. پارک ملی خائو سوک خانه قدیمی‌ترین جنگل بارانی دنیا است، در این جا شما می‌توانید از پیاده‌روی و طبیعت‌گردی و دیدن دره‌ها، دریاچه‌ها، غارهای مخفی و حیات‌وحش شگفت‌آور منطقه لذت ببرید. [ لینک]




صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو