Mehrab
بیخیال عطرهای گرانبها...
ادم باید
بوی معرفت بدهد...
بهناز
بیاین بگید من امشب شام چی بخورم:)
زاهِر..
-الو، الو...آقا رضا...
کپشن و این صبتا..
نسیم
ادامه داستان
از همان لحظه فهمیدم که دیگر عشقی در کار نخواهد بود
اما چیزی به دست آورده بودم که ارزشش حتی از عشق بیشتر بود
دوستی گرانبهایی که می توانستم همیشه به آن افتخار کنم .
به نشانه احترام و سلام خم شدم و کتاب را برای معرفی خود به سوی او دراز کردم .
با این وجود وقتی شروع به صحبت کردم از تلخی ناشی از تاثری که در کلامم بود متحیر شدم .
من ” جان بلانکارد” هستم و شما هم باید دوشیزه می نل باشید .
از ملاقات شما بسیار خوشحالم .
ممکن است دعوت مرا به شام بپذیرید؟
چهره آن زن با تبسمی شکیبا از هم گشوده شد
و به آرامی گفت: فرزندم من اصلا متوجه نمیشوم!
ولی آن خانم جوان که لباس سبز به تن داشت و هم اکنون از کنار ما گذشت
از من خواست که این گل سرخ را روی کلاهم بگذارم و گفت اگر شما مرا به شام دعوت کردید باید به شما بگویم که
او در رستوران بزرگ آن طرف خیابان منتظر شماست .
او گفت که این فقط یک امتحان است !
سید ایلیا
آرامش تحفه ای گرانبها
با رنگ عشق است از جانب خدا
در این روز زیبا این هدیه را
برای شما دوستان نازنین آرزومندم
عصرتون پرازآرامش
کامتون شیرین
سید ایلیا
🔆إِنّی تٰارِکُ فیٖکُمُ الثَّقَلَیْن،کِتابَ الله وَ عِتْرَتی ما اِن تَمَسَّکْتُم بِهِما لَن تُضِلوا ابداً:
🌀 کِتابَ اللهِ فیهِالهُدیٰ وَالنّورِ حَبلِ مَمْدود مِنَ السَماءَ اِلَی الاَرضِ وَعِترَتی اَهْلِ بَیتي وَ اِنَ الْلَطیفَ الخَبیر قَد اَخبِرنیأِنهما لَن یَفْتَرِقا حَتیٰ یَرِدا عَلیٰ الحَوُضِ وَانَّظَروا کَیفَ تَخلِفوني فیهِما.
💯من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها میگذارم یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترتم اهل بیت را. تا وقتی که به این دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچگاه از هم جدا نمیشوند. تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.🏝
سید ایلیا
☕️آرامش تحفه ای گرانبها
🍁با رنگ عشق است
☕️از جانب خدا
🍁در این عصر زیبا
☕️این هدیه را
🍁برای شما دوستان
☕️خوبم آرزومندم
عصرتون پر از آرامش🍁☕️
سلیم :)
سلام خواهر زن عزیزم تو خوبی؟
کوفت سلیم
خوبم.تو چطوری؟
ای جونم همین برام کافی