یافتن پست: #آنها

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

بانویی به پزشک گفت: نمی‌دانم چرا افسرده ام و خود را زنی بدبخت می‌دانم.
پزشک گفت: باید ۵ نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی و از زبان آنها بشنوی که خوشبختند.
زن رفت و پس از چند هفته برگشت، اما اینبار اصلاً افسرده نبود.

به پزشک گفت: برای پیدا کردن آن ۵ نفر، به سراغ ۵۰ نفر که فکر می کردم خوشبخت ترین هایند رفتم، اما وقتی شرح زندگیشان را شنیدم، فهمیدم که خودم از همه خوشبخت ترم.

👈⭕⭕خوشبختی یک احساس است و لزوما با ثروت بدست نمی آید. خوشبختی، رضایت از زندگی
و سپاسگزاری برای داشته هاست، نه افسوس برای نداشته ها...⭕⭕

?
?
باور کن

آنقدر ها هم سخت نیست فهمیدن اینکه بعضی ها می آیند

که نمانند

نباشند

نبینند

و تــو اگر تمامی دنیا را هم حتی به پایشان بریزی

آنها تمامی بهانه های دنیا را جمع می کنند

تا از بین آنها بهانه ای پیدا کنند که بروند دور شوند
که نمانند اصلا

پس به دلت بسپار وقتی از خستگی های روزگار پناه بردی به هر کسی

لااقل خوب فکر کن ببین از سر علاقه آمده، یا از سر … !

تا دنیایت پر نشود از دوست داشتن هایِ پر بغض

که دمار از روزگارت درآورد !{-75-}

پریا
پریا
از چیزهای کوچک در زندگیتان لذت ببرید!
چون روزی به گذشته نگاه می کنید و متوجه می شوید
آنها چیزهای بزرگی بوده اند...

پریا
پریا
دنیا پر از آدم های خوب است،
ولی اگر نتوانستی حتی یک نفر از آنها را پیدا کنی،
حداقل خودت خوب باش...!!

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

طلبکاری که مدتها سر دوانده شده بود برای وصول طلبش عزم جزم کرد و خنجر برهنه ای برداشت و به سراغ بدهکارش رفت تا طلبش را وصول کند.
بدهکار چون وضع را وخیم دید گفت: چه به موقع آمدی که هم اکنون در فکرت بودم تا کل بدهی را یکجا تقدیمت کنم.

چون طلبکار را با زبان کمی آرام کرد دستش را گرفت و گوسفندانی را که از جلوی خانه اش میگذشتند نشانش داد و گفت:
ببین در هر رفت و برگشت این گوسفندان، چیزی از پشمشان به خار و خاشاک دیوارهای کاه گلی این گذر گیر کرده و از همین امروز من شروع به جمع آوری آنها میکنم.
بقدر کفایت که رسید آنها را شسته و به رنگرز میدهم تا رنگ کند و بعد از آن زن و بچه ام را پای دار قالی مینشانم تا فرشی بافته و به بازار برده فروخته و وجه آن را دو دستی تقدیم تو میکنم.
طلبکار از شنیدن این مهملات از فرط خشم به خنده افتاد و بدهکار هم چون خنده او را دید گفت:
مرد حسابی طلب سوخته رو به این راحتی زنده کردی، تو نخندی من بخندم....؟

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

شخصی در یکی از مناطق کویری زندگی میکرد.
چاهی داشت پر از آب زلال زندگیش به راحتی میگذشت با وجود اینکه در همچین منطقه ای زندگی میکرد.
بقیه اهالی صحرا به علت کمبود آب همیشه دچار مشکل بودند اما او خیالش راحت بود که یک چاه آب خشک نشدنی دارد.

یک روز به صورت اتفاقی سنگ کوچکی از دستش داخل آب افتاد صدای سقوط سنگریزه برایش دلنشین بود اما میترسید که برای چاه آب مشکلی پیش بیاید.

چند روزی گذشت و دلش برای آن صدا تنگ شد از روی کنجکاوی اینبار خودش سنگ ریزه ای رو داخل چاه انداخت کم کم با صدای چاه انس گرفت و اطمینان داشت با این سنگ ریزه ها چاه به مشکلی بر نمیخورد.

مدتی گذشت و کار هر روزه مرد بازی با چاه بود تا اینکه سنگ ریزه های کوچک روی هم تلمبار شدند و چاه بسته شد.
دیگر نه صدایی از چاه شنیده میشد و نه آبی در کار بود.

مطمئن باشید تکرار اشتباهات کوچک و اصرار بر آنها به شکست بزرگی ختم خواهد شد!

حضرت@دوست
حضرت@دوست
عوامل مؤثر بر فاصله بین ازدواج و فرزندآوری در جامعه کنونی ایران


حضرت@دوست
حضرت@دوست
تحلیل ماهیت عشق از دیدگاه فلاسفه و عرفا

فرض اصلی ما در این مقاله معنی و ماهیت عشق و ارتباط آن با هستی یا وجود در چهار رساله (میهمانی، فی حقیقه العشق، سوانح العشاق و لمعات)می باشد که شباهتی درخور توجه دارند. در این مقاله سوال اصلی این است که آیا عشق قابل تعریف است یا قابل تعریف نیست؟ چرا عشق تن به تعریف نمی دهد؟ رابطه عشق با زیبایی، خیر، روح و در نهایت وجود چیست؟ آیا عشق یک تجربه درونی است، یا بیرونی و چرا؟ آیا با تمثیل ها و داستان های رمزی می توان حقیقت عشق را بیان کرد؟ چگونه؟
این مقاله به شیوه تحلیلی نگاشته شده است و اساس کار تفحص و جستجوی کتابخانه ای بود چرا که فراهم آوردن شرح و تفسیر شارحانی که درباره این آثار چهارگانه آثاری تألیف کرده اند نیاز به چنین روشی دارد.
همچنین هدف، یافتن ارتباط چهار رساله ی یاد شده با هم در تحلیل ماهیت و معنی عشق می باشد. آیا می توان چهار رساله مذکور را در معنا و مفهوم عشق با هم تطبیق کرد و به نحوی همسان ساخت؟

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تحلیل ماهیت عشق از دیدگاه فلاسفه و عرفا

هنگامی که به فلسفه افلاطون نظر می کنیم او را فیلسوفی می یابیم که تابع الگویی هندسی یا ریاضی است. بدیهی است که اندیشه او در مسیری همساز با چنین الگویی حرکت می کند. در نظر افلاطون حقایقی بدیهی، بی انعطاف و خدشه ناپذیر وجود دارد که می توان به یاری منطق استوار نتایجی خدشه ناپذیر از آنها استخراج کرد و رسیدن به این خرد مطلق با روشهایی که فیلسوف پیشنهاد می کند امکان پذیر است. در نزد افلاطون چیزی به نام دانش مطلق وجود دارد که در این عالم دست یافتنی است. این فکر و اندیشه که بینش و معرفت کامل در جایی وجود دارد و نیز این که رسیدن به حقیقت، مستلزم انضباطی سخت و روشی خاص است، بر بسیاری از متفکران بعد از او تأثیر نهاده است. در مورد میهمانی نیز همین حکم صادق است. میهمانی تلاشی است درباره بیان تمامی حقیقت تحت عنوان عشق.
رساله ی میهمانی را به دوران کمال افلاطون مربوط می دانند.

شوتن هکیبا
شوتن هکیبا
در تمام عمر درازی که داشتم، نگران چیزهای بسیاری بودم که بیشتر آنها هرگز اتفاق نیفتاد.

- مارک تواین

aliaga
aliaga
تفکر خرچنگ


:فکر



کامنت اول...

صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو