Ahmad
__
یارِ من ای یار
پیچیدهام در سطرهای قدری تنگتر ازآغوشمان
گرفتهام بغل به بغل بهانه
تا از تو بنویسم هنریتر از شعر!
بهبه
چه بوسههای فراتنی که پرسه میزنند دور لبهایم.
کشیدهام در کوچهها
ردِ پاها و اغمای حضور در موربِ انتظارها
آه
ای خیالِ من
قاصدکِ من
با پریهای ورپریده نپر!
برهنگی هراسانتر از نوریست لمیده در تاریکی
بقایایم را نسوزان
و چرب کن بلوغت را به انتظارِ فرداها
صبر میپذیرد تخیل این رویای هزارساله.
یار ای یار
به دندان بردهام مالیخولیای تنهایی را
هیچ لذتی در این کبود
بیشتر از با تو بودن نمیارزد.
"مب آهو"
سید ایلیا
به این میاندیشم
که چرا من
تنها نشستهام
و آغوش تو هم تنهاست!
سید ایلیا
كنارت بودن،
مثل نفس كشيدن در انبوه گلهای ياس
هم آغوشیهای بدونِ هوس
بيست بدون تقلب
همانقدر پاک
همانقدر واقعی
خوب است....
قشنگه
سپاسگذارم 🌺🌺
🤔