نرگس
آن روزهایی که گفتن "دوستت دارم" حُرمت داشت مردها به دنبال زنی بودند که چشم هایشان بوی نجابت بدهد و زن ها به دنبال مردی که ته مایه بازوانشان امنیت داشته باشد...
آن روز هایی که "دوستت دارم" حُرمت داشت آدم ها در قِبال وابسته کردن دل ها احساس مسئولیت داشتندو بیخود و بی جهت صرفاً برای فرار از تنهایی شب هایشان کسی را وارد زندگی مجهول خود نمی کردند...
آن روز هایی که "دوستت دارم" حُرمت داشت هیچ کس نقابِ عشق بر صورت نمی زد، جنس دوست داشتنشان هم آن قدر پاک بود که اگر حرف از مردانگی یا نجابت می شد آدم را به خنده وا نمی داشت و پایه های عشقشان آن قدر سُست نبود که سر بحث های کوچک عشقِ شان را تعویض بکنند...
اما این روزهای دُنیای امروزی ها خبر از وفاداری و مردانگی و نجابت نیست و یا شاید هم نسل ما سواد رابطه ها را فراموش کرده ایم که این چنین به بَشریت لَطمه می زنیم...
اما شما را به خدا قسم
لطفاً حُرمت واژه ها هارا نگه دارید...
لطفاً به بشریت خدمت کنید...!
استامینوفن ۳۲۵
خواستارم دعا کنید که مامانم صحبت هاشو با گوشی تموم کنه، و گوشیشو بده من :/
마흐디에
تا حالا تو عمرم انقد عکس از خودم ارسال نکرده بودم😁😂
ولی باعث شد بفهمم چقد کم از خودم عکس دارم🚶🏼♀️
خانوم میم
«یا رب؛ لاتجعلني ثقیلاً علی قلب أحد، و ابعدني عن کل من یتمنی بعدي و لو کان عزیزاً علی قلبي.»
الهی؛ مرا در قلب کسی سنگین قرار مده و از هرکس که آرزوی دور بودنم را دارد دورم بگردان، اگرچه آن شخص در قلبم بسیار عزیز باشد
و این غم انگیز ترین دعای دنیاست : )
جانم❤
اما هیچکس به او شباهتی نداشت.
هیچ آدمی نبود که چهرهای استخوانی و ظریف داشته باشد، حرفهایی بزند که از دیگران هم شنیده باشم، وقتی میخندد چانهاش کمی جمع شود و دلم براش ضعف برود. هیچکس. گفتم ای وای مگر میشود آدم بیخود و بیجهت اسیر دوتا چشم بشود؟
یکی تو دنیای مجازی هر کی به ان رسید گفت دوست دارم. طفلی عقد کرد ناامزادش اس داد که دوست دارم. بالا آورد درجا طلقش را داد