حسن مصطفایی دهنوی
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی صفحه 364
« راه شیطان »
تاريكتر از تاريك ، راه بدِ شيطان شد
پهناي دوصد مترش ، باريك چو قيطان شد
شيطان چه رهي دارد ،کج راهی و گمراهي
شيطان كه خودش گم شد،كي رهبر انسان شد
اين سلسله ي آدم ، گمراه زِ شيطانند
در سلسله ي آدم ، او سلسله جنبان شد
فرياد از آدمهـا ، رفتنـد به همراهـش
از سلسله آدمها ، شيطان چه فراوان شد
بـر آدم اول بود ، شيطان چه خطر آورد
از روز ازل شيطان ، غارتگر ايمـان شد
در باغ جنان آدم ، تا خورد فریب از او
از باغ بـرون آمد ، آواره ی دوران شد
در باغ جهان هـر جا ، شیطان قدمـی بنهاد
آن باغ جهنم شد ، کی باغ گلستان شد
در خانه و منزلهـا ، هـر جا كه بـشد رفتن
در خانه اگر نـا شد ، بـر سوي بيابان شد
اي واي خداوندا ، ما چاره نـمي داريم
چاره گري دنیا ، از آدم شي
wolf
بعضى از افراد شما را دوست نخواهند داشت ،
چرا كه نور شما،
تاريكى هاى آنها را عصبانى مى كند ...
سید ایلیا
اللّهُمّ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَي مَا فَلَقْتَ لَنَا مِنَ الْإِصْبَاحِ،
خدايا! فقط تو را سپاس، بر اين نعمت: كه تاريكي شب را شكافتي،
سکوت شب
سحر نزديك است...
من شكوفايي گل هاي اميدم را در روياها ميبينم
وندايي كه به من مي گويد :
گرچه شب تاريك است
دل قوي دار
سحر نزديك است
هنوز کامل نشده..شاید چند نفر باقی مانده باشند .
باید کتابی در باره افراد بیعت کنده با حضرت باشه گیر آوردم تقدیم حضور تون میکنم
تشکر و سپاس فراوان
مرسی .