rahim
آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت
وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار
امیر علی
مقداری آب سرد روی مچ دست و پشت گوش تون آغشته کنید
rahim
موقعی که تازه جوان شدم و خیال ازدواج به سرم زد مادرم اصرار داشت با دختر باایمان و باحجابی ازدواج کنم که تا آخر عمر یار و یاورم باشد. با همین معیارها هر دختری را که از همسایه و فامیل میشناخت به من پیشنهاد داد اما متاسفانه من تنها به دنبال یاری زیبا بودم.
مدتی گذشت و کسی که به دنبالش میگشتم را یک روز توی خیابان دیدم و در یک نگاه عاشقش شدم. تعقیبش کردم و خانهاش را پیدا کردم. ما زیر یک سقف رفتیم. همسرم زیبا بود اما نه باحجاب بود و نه باایمان.
عاشق او بودم و هرکاری برایش میکردم. وقتی گفت باید خانهمان در محلههای بالاشهر باشد قبول کردم. گفت میخواهم درس بخوانم، قبول کردم و تلاش کردم تا به راحتی به تحصیل بپردازد. حتی موتورم را دادم و برای همسرم ماشین خریدم. روزها همین طور سپری شدند ولی او هر روز بیشتر تغییر میکرد.
او دیگر بهانهگیر شده بود و به هر دلیلی با من قهر میکرد. مشغولیتش با موبایلش بود و من هم انتظار میکشیدم دوباره همان همسر خودم شود اما یک شب روبرویم نشست و از طلاق توافقی گفت که بعدا مشخص شد به خاطر عشقاش به هم کلاسیاش این درخواست را کرده است.میگفت به درد هم نمیخوریم.
❤
در آغوش گیر ، مگر چند سوای دیگر عمر می کنی که فکرِ نگاهِ مردم تورا از نزدیک شدن به چشمه ی آغوشش باز می دارد ؟
درونِ همین رگه های درهم تنیده دستان، قلب ها باید همدیگر را درگیر کنند و محبت را به هم حواله دهند .
آدمیانِ ساده و چوبِ خدا زده را بیخیال شو ، این ها حتی از خطِ اتوی رییسِ جمهور هم ایراد می گیرند ، عشقِ جوانه زده درونِ چشمانِ جوانان که جای خود دارد .
فدای سرت شوم روزگار آن قدر در پیچ و تاب و خمِ ابرو ی غم می گردد که همین آغوش ها برای هزاری آرزوست ، حال که تو در چند قدمی اش ایستادی و ملتمسی برایش ، استخاره دیگر برای چیست ؟
غرق شوید در هم ، مملو شوید از یکدیگر، مبادا حتی باد های شرقی شمارا بلرزانند ، شبیه بیدی شوید که در حضور معشوق ، مجنون می شود .
عشق را ، عطوفت را در بر گیرید که زندگی روحِ آدمی را خرد می کند و هیچ سپری جز محبت و وجودِ چشمانی که به تو باور دارند نمیتواند از نفس های روحت مواظبت کند .
مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار
الهی آمین یا رب العالمین