یافتن پست: از

حسام
حسام
{-176-}8+8+8+8+7+7+7+6+5+4 که به عبارتی میشه {-12-} 68 و با اون66 و 58و 52 و اون 48 می شه 292 که میانگین بگیریم میشه حدود 58... باز هم شاخص جینی رشد را نشون می ده..خوبه {-57-}

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)

@i3ahar_sanjab می چسبد آن فنجان چای ، که پهلویش تو باشی :عشق

♡✓
♡✓
آرزو مي‌كنم آرزوهايت در يك قدمى تو ايستاده باشد تا با يك پلك بر هم زدنى در آغوششان بگيرى ..
آرزو مي‌كنم عشق در بهترين زمانِ ممكن به سراغت بيايد و زيباترين خوشى‌هاى دنيا را زندگى كنى ..
آرزو ميكنم هيچ وقت درمانده و مستاصل خيابان هاى شهر را قدم نزنى و مردمک چشمانت از شادى برق بزند نه از اشک و غم ..



یاس
یاس
من حرم لازمم دلم تنگ است :گگگ
روزگارم ببین به هم خورده :ای خدا

حسام
حسام
موقت
دیروز این موقع سر پستهای من دعوا بود ... همیشه به یادتونم پست های عزیزم {-41-}
امروز که دو تا پست کم گذشتم ببین کسی میاد بگه چرا پست کم گذاشتی ؟!!

مهاجر
مهاجر
بیایید بگید برا اولین بار کجا و چجوری با ساینا آشناشدید و اومدید اینجا؟

استامینوفن ۳۲۵
استامینوفن ۳۲۵
یه دوستام هس مثلا میاد میگه چه خبر من براش تا ناهاری که خوردم رو میگفتم با جزئیات بعد من بهش میگم خب تو چه خبر میگه هیچی منم سلامتی درس اینا، خو زن اگه میخوای حرف نزنی منم که بلبل سخنگوی تو نیستم میای برات حرف بزنم یه طرفه که ، نه اخه فازت چیه خداوکیلی وقتی میخوای خیلی محتاط باشی هیچی از خودت نگی ، دیگه چه دوستی ای می مونه ... در احتیاط و محافظه کاری خودت غرق شو و سمت ِ ما نیا{-194-}

donya
donya 👩‍👧‍👦
بفرمایید سیب زمینی کابابی:به

مهاجر
مهاجر
خب کم کم داره حال و حوصله م بر میگرده سر جاش
چطور مطورید؟

خانوم میم
خانوم میم
پ کی می رسیم خونه کتابامو ببینم :هعی

حسام
حسام
از نظر روحی نیاز دارم فردا خودمو برسونم اینجا ...



ali
ali
همیشه دلخوری ها و نگرانی ها را
به موقع بگویید
حرفهای خود را با کلام مطرح کنید
نه با رفتار...
که از کلام همان برداشت میشود که
شما میگویید
اما از رفتارتان هزار برداشت متفاوت...!

یاس
یاس
دلم میخواد جیغ بزنم
داد بزنم
به زمین و زمان فحش بدم
اما





فقط مات مبهوت و گیج
واموندم
خدایا صاحب این دل تویی
پس قطعا میتونی آرومش کنی
نوری برسون
امیدی
نمی دونم چی
فقط خودت یه کاری بکن تا مغزم نترکیده{-149-}

ali
ali
‏تمام وجودتون
وقتی حسادته
هیچ وقت آرامش ندارید

ali
ali
با یکی دعوام شده بود دیدم از تو جیبش چاقو آورده میخواد بزنه ،


گفتم من یه آدم تحصیل کرده ام برای دعوا نیازی به چاقو ندارم .


اسلحه ی من کاغذ و قلممه .


خودکارمو درآوردم فرو کردم تو شکمش

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو