یافتن پست: #you

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💟 🌸🍃

بعضی ﭼﯿﺰﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺎﻥ

ﻣﺜﻞ ﺯﺭﺷﮏ ﻭ ﭘﻠﻮ
ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﺧﯿﺎﺭ
ﻣﺜﻞ ﭘﻨﯿﺮ ﻭ ﮔﺮﺩﻭ
ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﻦ
ﻣﺜﻞ ﻗﺮﻣﻪ ﺳﺒﺰﯼ ﻭ ﻣﺎﺳﺖ
ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻫﯽ ﻭ ﮔﻮﺟﻪ ﻓﺮﻧﮕﯽ
ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺑﺎ ﻭ ﭘﻨﯿﺮ

ﺍﻣﺎ
ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻧﺸﻮﻥ ﺣﺎﻝ ﺁﺩﻡ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺰﻧﻪ

ﻣﺜﻞ ﻧﻮﻥ ﺧﺎﻣﻪ ﺍﯾﯽ ﻭ ﺗﺮﺷﯽ
ﻣﺜﻞ ﻟﻮﺍﺷﮏ ﻭ ﮐﺎﭘﻮﭼﯿﻨﻮ
ﻣﺜﻞ ﺷﯿﺮ ﻭ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﺁﺩﻣﺎ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﻩ
ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯿﻢ
ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﯿﻢ
ﺍﻣﺎ
ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺍﺻﻼ ﺟﻮﺭ ﺩﺭ ﻧﻤﯿﺎﯾﻢ
ﭘﺲ ﺗﻮﯼ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﻤﻮﻥ ﺩﻗﺖ ﮐﻨﯿﻢ
ﺗﺎ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﻧﺰﻧﯿﻢ

قصه عشق ، انسان بودن ماست
اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست
سرت را بالا بگیر ولبخند بزن
فهمیدن احساس
کار هر ادمی نیست .

"احمد شاملو"
💞💖💞

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

به بهلول گفتند که
فلانی هنگام تلاوت قرآن
چنان از خود بیخود میشود
که نقش بر زمین شده و غش میکند

بهلول گفت: او را بر سر دیوار
بگذارید تا تلاوت کند،
اگر غش کرد در عمل خود صالح است!

حضرت@دوست
حضرت@دوست
داشتم برای همیشه میرفتم ....{-14-}
چون رمز و اسم فراموش شده بود {-6-}

یاس
یاس
بیاید چت
تا من درد دندونم یادم بره 🥺😵‍💫

یاس
یاس
رفتم خوابگاه یه شب نبودم اومدم خونه ام
بعد زنگ زدن داداشم اون سر دنیا که خواهرت خوابگاه نیس کجاست؟
اونم گفته خونه اس دیگه گفتن گوشی بهش بده باور کنیم اومده خونه
حالا شهر من هشت ساعت از خونه مادرم اینا دوره {-15-}
رفتم امور دانشجویی شرح حال گفتم تا دیگه زنگ نزنن و اونا رو هم نگران نکنن و مدیر امور دانشجویی گفت مسول شب رو تذکر میدن و حق ندارن این کار بکنن
روال اینه وقتی کسی خوابگاه نباشه ساعت ۱۱ شب بهش زنگ بزنن کجاس
من تو خواب عمیق ساعت ۵ عصر گوشیم زنگ خورده
میگم بله بفرمایید
میگه خانم فلانی الان داخل خونه تی؟ میگم اره{-15-} میگه به خونوادا ت تو تهران خبر دادی بزنگیم بپرسیم ازشون{-9-}
از اینجا تا حراست دانشگاه پوکر شدم {-15-}{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)


حضرت@دوست
حضرت@دوست
بریم نهار -------
کروکت سیب زمینی با مرغ


(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)


حضرت@دوست
حضرت@دوست

شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده

یاس
یاس
سلام دوستان فردا روز مهمیه برام دعا کنید هرچی خیره بشع ممنون از نفس حقتون

fatme
fatme
نقاشی چی بکشم حوصلم سر رفته

حضرت@دوست
حضرت@دوست
طبل طوفان

موجها خوابیده اند ، آرام و رام

طبل طوفان از نوا افتاده است

چشمه های شعله ور خشکیده اند

آبها از آسیاب افتاده است


در مزار آباد شهر بی تپش

وای جغدی هم نمی آید به گوش

دردمندان بی خروش و بی فغان

خشمناکان بی فغان و بی خروش

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تو خواب نمیاد . {-2-}برو بخواب .لامپسایت را خاموش کنم{-18-}{-18-}

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

دکتر مرتضی شیخ، پولی به عنوان حق ویزیت از مردم نمی گرفت و هرکس هر چه می خواست، در صندوقی که کنار میزش بود می انداخت و چون حق ویزیت دکتر پنج ریال تعیین شده بود (خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان). اکثر مواقع بسیاری از بیمارانی که به مطب او مراجعه می کردند، به جای پنج ریالی، سرِ فلزی نوشابه داخل صندوق می انداختند تا صدایی شبیه به انداختن سکه شنیده شود...!
دختر دکتر نقل می کند: "روزی متوجه شدم پدرم مشغول شستن و ضدعفونی کردن انبوه سرنوشابه های فلزی است! با تعجب گفتم: پدر! بازی‌تان گرفته است؟ چرا سرنوشابه ها را می شویید؟!

پدر جوابی داد که اشکم را درآورد... ایشان گفت: دخترم، مردمی که مراجعه می کنند باید از سرنوشابه های تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند.
این سرنوشابه های تمیز را آخر شب در اطراف مطبم می ریزم تا مردمی که مراجعه می کنند از این ها که تمیز است استفاده کنند.
آخر بعضی ها خجالت می کشند که چیزی داخل صندوق مطب نیاندازند."

شامی
شامی
۸تا کتاب و دفتر چقدر زمان میبره تا اینطوری خشک بشه:اشک=))



صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو