یافتن پست: #me
خانوم اِچ
چله قبلی دعای فرج صاحب الزمان فردا به پایان میرسه
و میخوایم چله جدید رو شروع کنیم🪴
✨شروع ۱۴ فروردین ✨پایان ۲۲ اردیبهشت
به نیت ظهور هرچه زودترشون و حاجت روایی همه عزیزان ان شاء الله🙏🌹
و میخوایم چله جدید رو شروع کنیم🪴
✨شروع ۱۴ فروردین ✨پایان ۲۲ اردیبهشت
به نیت ظهور هرچه زودترشون و حاجت روایی همه عزیزان ان شاء الله🙏🌹
·
خانوم اِچ
سه چهار سال پیش خیلی فرق داشتم مینشستم بچه های ساینا رو آشتی میدادم قسم میدادم که ترو خدا نرید :/
قهر میکردن میرفتن واقعا گریه میکردم😐
ولی الان هیچی برام مهم نیس واقعا
شاید بخاطر دل هاییه که همونا ازم شکستن
بزرگ شدن درد داره(:
برای ترمیم روحم دعا کنید
حس میکنم یه موجود غیر قابل کنترل داره توم رشد میکنه
دعا کنید احساساتم برگرده
من نمیخوام انقد سنگ باشم😭
قهر میکردن میرفتن واقعا گریه میکردم😐
ولی الان هیچی برام مهم نیس واقعا
شاید بخاطر دل هاییه که همونا ازم شکستن
بزرگ شدن درد داره(:
برای ترمیم روحم دعا کنید
حس میکنم یه موجود غیر قابل کنترل داره توم رشد میکنه
دعا کنید احساساتم برگرده
من نمیخوام انقد سنگ باشم😭
Hana
اگر ب حوزه روانشناسی علاقه دارید فیلم
a dangerous method و میتونید ببینید 🚶♀️
البته ب من گفته بودن درمورد ضمیر ناخودآگاه ولی من نفهمیدم ضمیر ناخورداگاهش کجا بود
بیشتر شبیه فیلم تاریخی بود :/ ولی خب داستانش واقعیه..
a dangerous method و میتونید ببینید 🚶♀️
البته ب من گفته بودن درمورد ضمیر ناخودآگاه ولی من نفهمیدم ضمیر ناخورداگاهش کجا بود
بیشتر شبیه فیلم تاریخی بود :/ ولی خب داستانش واقعیه..
.gif ":وت"){kind=icon}
این خوبه.؟
مهاجر
اگه از اشعار ناب من حمایت نمیکنید پس اکانتمو ببندید تکلیف خودمو بدونم من زحمت میکشم اینارومیذارم اینجا شما دوستید رفیقید معلوم نیست چی هستید اصن 
یاس
تو ماشین خوابم برد
نرسیده به اداره بیدار شدم تابلو شهر دیدم .
گفتم مهندس چرا برگشتی اداره
گفت ها جی میگی
من مجدد سه بار تکرار کردم
گفتم چیزی جا گداشتی
کم موند از ماشین بپره بیرون از چرت پرت گفتنام
باز خوب بود ماشین اداره بود ماشین خط بود
امشب مهمان زندگی پس از زندگی بودم
پ.ن: فکر کردم عصر و باید بریم خونه نه اداره
نرسیده به اداره بیدار شدم تابلو شهر دیدم .
گفتم مهندس چرا برگشتی اداره
گفت ها جی میگی
من مجدد سه بار تکرار کردم
گفتم چیزی جا گداشتی
کم موند از ماشین بپره بیرون از چرت پرت گفتنام
باز خوب بود ماشین اداره بود ماشین خط بود
امشب مهمان زندگی پس از زندگی بودم
پ.ن: فکر کردم عصر و باید بریم خونه نه اداره
.gif ":خیخ"){kind=icon}
رها
اینجا روستای رباط چن کیلومتری شهرستان باغملک توی استان خوزستان خودمونه.gif ":اکلیلی")
پریروز اینجا بودیم برا‌تولد خواهرزاده م ولی نشد عکس بگیرم ،یعنی اینقد سرگرم بودیم یادم رف :/الان این اسکرین از یه ریلز توی اینستا هست ،گفتم ببینید اینجا چقد گشنگه و لذت ببرید
اینجا روستای رباط چن کیلومتری شهرستان باغملک توی استان خوزستان خودمونه
پریروز اینجا بودیم برا‌تولد خواهرزاده م ولی نشد عکس بگیرم ،یعنی اینقد سرگرم بودیم یادم رف :/الان این اسکرین از یه ریلز توی اینستا هست ،گفتم ببینید اینجا چقد گشنگه و لذت ببرید
27
27
واااای چند روزه نخوندیما
انگار تا داداش علی نباشه نمیخونید 🥲
من میخونم ولی اینجا دیگه نمی‌گم