یافتن پست: #love

حضرت@دوست
حضرت@دوست

آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش
گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده

حضرت@دوست
حضرت@دوست

شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده

حضرت@دوست
حضرت@دوست

به هوای لب شیرین پسران چند کنی
جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده

حضرت@دوست
حضرت@دوست

به طهارت گذران منزل پیری و مکن
خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده

حضرت@دوست
حضرت@دوست

پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآی
که صفایی ندهد آب تراب آلوده

حضرت@دوست
حضرت@دوست

گفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست
که شود فصل بهار از می ناب آلوده

حضرت@دوست
حضرت@دوست

آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده

حضرت@دوست
حضرت@دوست

گفت حافظ لغز و نکته به یاران مفروش
آه از این لطف به انواع عتاب آلوده

حضرت@دوست
حضرت@دوست


حضرت@دوست
حضرت@دوست
طبل طوفان

موجها خوابیده اند ، آرام و رام

طبل طوفان از نوا افتاده است

چشمه های شعله ور خشکیده اند

آبها از آسیاب افتاده است


در مزار آباد شهر بی تپش

وای جغدی هم نمی آید به گوش

دردمندان بی خروش و بی فغان

خشمناکان بی فغان و بی خروش

حضرت@دوست
حضرت@دوست
بوی آن گمشده گل را از چه گلبن خواهم؟

که چو باد از همه سو می‌دوم و گمراهم

همه سر چشمم و از دیدن او محرومم

همه تن دستم و از دامن او کوتاهم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ای دوست

سرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرت

عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
لبخندی به لب دارم

موجی گذرا

پیش از آنکه لب ها از هم باز شوند

و من آن را برای تو نگه میدارم

این هدیه عشق است برای من و هدیه من برای تو

ستیزه جویی و ناسازگار

عیبی ندارد

دیگران را دوست داشته ای ، دروغ گفته ای، مهم نیست

حضرت@دوست
حضرت@دوست

یا بختِ من طریقِ مروت فروگذاشت
یا او به شاهراهِ طریقت گذر نکرد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
به زیرِ بارشِ مهرت، دلم خیسِ تمنا شد

تو از گنجِ درونِ خویش، لبانت را نگیر از من

صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو