یافتن پست: #C

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
داریخیرام:خسته

حضرت@دوست
حضرت@دوست

أفتقدك عندما يهطل المطر، وكأن الخريف بلا ربيع
مثل زهرة الندم
كنت قلبي ربيع



حضرت@دوست
حضرت@دوست

دعني أتلقط حبات البرد وإن كان بأنامل مرتجفة، لأصنع لي عقداً يثلج صدري، وحينما يذوب من حرارة الحب، لن يجففه شيء، فهو قد ذاب بنبض وريدي وشريان قلبي، فما عاد للبرد مكان، وما عاد للشتاء عنوان، فالمطر والبرد والثلج والرعد والبرق لغتي وحبي وعشقي.


حضرت@دوست
حضرت@دوست


إن الحزن يا حبيبتي يلتهمني منذ الصباح وذبلت روحي فاليوم لا يبدأ عندي إلا بمرأى وجهك الجميل وأن

حضرت@دوست
حضرت@دوست


يا حبيبي تظل روحي مضطربة حتى تستيقظ وترد علي سلامي وأهديك كل يوم غصن زهرة زنابق الماء

حضرت@دوست
حضرت@دوست


يا حبيبي تعال إليّ بأنشودة الحب الصباحية واملأ لحظاتي بالأمل والنشوة واجعل من عالمي نوراً ينير لي ظلمة الظلام

حضرت@دوست
حضرت@دوست

كلمات الحب يجب أن تتعلمها من موسيقى شفتيك.
عندما تضحك


حضرت@دوست
حضرت@دوست
زندگی یعنی تو

قبل أن تغمضي عينيك وتذهبي إلى عالم الأحلام، اسمحي لي يا حبيبتي أن أخبركِ بأنك أغلى ما في قلبي وأنّ وجودكِ إلى جانبي يعني الحياة. لو خيروني بين كنوز الدنيا وبين عينيك لاخترت عينيك بلا تردد، عيناك أثمن أشيائي وأقربها لقلبي، وابتسامة عينيك هي سرّ الحياة والفرح والسرور. في نور عينيك سرٌ عظيم يجعلني أغرق بهما كلما تمعنت بهذا الجمال الرائع، أحبك عينيك وأدفع عمري ثمنًا لضحكة واحدة ونظرة واحدة منهما. ابتسامتك أثمن جوهرة في الوجود، ولو غابت لحظة لأصبح العالم كله متجهمًا حزينًا يملؤه الانكسار، فافعلي خيرًا يا حبيبتي وابتسمي لأجل أن يدوم الفرح دومًا


حضرت@دوست
حضرت@دوست
دانی

أريدك أن تكون الهواء الذي أتنفسه والشمس التي تدفئ قلبي، ولكن ما أريده أكثر من أي شيء آخر هو أن تكون حب حياتي إلى الأبد.
للأسف، لم يحدث ذلك

?
?

ستاره اسمانمی
قشنگترین گناهمی♥️

جانم❤
جانم❤
هرچی که بوده و هست با یک رویا شروع شده💜



Elham
Elham 👩‍👧‍👦
امام زمانم تولدت مبارک:سلام





هادی
هادی
کجا بودی شبایی که غما می کشتنم بی تو ...


مهاجر
مهاجر
من بشدت با بابام‌رودروایسی دارم هیچ وقت نتونستم مستقیم باهاش حرف بزنم
گاهی وقتا زنگم نمیزنم بهش بیشتر بهش پیام میدم حرف میزنم

یاس
یاس
خواب دیدم من و مامان رفتیم زیارتگاهی
ظاهرا زیارتگاه دو امامزاده دختر بود تو قم
جمعیت زیاد بود
گفتم از دور سلام نیدم اومدم سمت خروجی
دیدم خلوت خلوت رفتم کنار ضریح گریه و التماس دعا
دیدم مامان داره میره داخل و ضریح بازه منم رفتم تو
سرم گداشتم رو قبر امامزاده ها و کلی دعا و التماس کردم
کنار اونا هم یه قبر کاشی کاری بود میدونستم مزار یکی از مراجع است
اونجا هم زیارت کردم سرم گذاشتم رو قبر
مرقد یه سید بزرگوار بود ته فامیلیش حایری شیرازی
مامان گفت این کیه گفتم
همون استاد امام که امام اورد قم
و با التماس قسمش میدادم تو را به جدت قسم برام پیش خدا واسطه شو :گگگ
سر وصع زولیده بی حالی هم داشتم دلم به حال هودم سوخت :(


االان بیدار شدم می بینم حایری شیرازی سال ۹۶ به رحمت خدا رفتن سید نیستن
استاد امام هم حایری یزدی اونم سید نیست
من کی واسطه کردم پس ؟ :-s
تو خواب هم شانس ندارم :هعی

صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو