سید ایلیا
🕌 گناه و مهلت توبه
✍امام صادق علیه السّلام : بنده چون گناهى کند از بامداد تا شب مهلت دارد، پس اگر آمرزش خواست (آن گناه) بر او نوشته نشود.
📝شـــرح:در روایتی دیگر آمده است که چون کسى گناهى کند هفت ساعت مهلت دارد و در این حدیث از صبح تا شب مهلتش ذکر شده است و براى جمع میان دو حدیث علامه مجلسى (ره) فرماید: یعنى به اندازه این مدت، و ممکن است مدت این مهلت نسبت به اشخاص و حالات و گناهان متفاوت باشد یا مقصود از (((غدوة))) و بامداد پیش از ظهر باشد و مقصود از شب نزدیکهاى شب.
📚اصول کافى جلد 4
fatme
نزدیکهای عید که میشود همگی کمر به کار میبندیم و دستی به خانه هایمان میکشیم.🌱
بوی عید همه جا پراکنده شده و خبر از آمدن بهار و سالی نو را می دهد.🍃
چشمهایم را میبندم و هوای تازه را به درون ریه هایم مهمان می کنم😌
میپرسی به چه می اندیشی؟🤨
راستش در میان کلمات رقصان مغزم به دنبال کلمهای میگشتم 🙈
که به واژه (خانه تکانی دل) رسیدم آری خودش است خانه تکانی دل!!
از سر ذوق در هوا دست تکان می دهم و دوباره به فکر فرو میروم😇☺️
چقدر زیباست که قلب هایمان را
از 🌪گرد و غبار های قهر و کینه بتکانیم
و 🕸تارهای تنیده شده گوشه کنار قلبمان را پاک کنیم و جان تازه ای به قلبمان بدهیم❤
هفت سین قلبمان را بچینیم و قلبی نو را شروع کنیم.
چقدر زیبا می تواند باشد سفره ای از جنس مهربانی بیاندازیم
و سبزه ای از جنس محبت😍
سیری ازجنس احساس🥺
سیبی از جنس دوستی🙆🏻♀️
سماقی از جنس زندگی⚡
سنجد ای از جنس عشق❤
سمنو یی ازجنس شادی🤭
و سرکه ای از جنس صبر ☺️
در آن بچینیم و آیینه روشنایی را به قلبمان راه دهیم🔮
عید دلت مبارک....😄
n😎
سید ایلیا
فراموش نکن :
ازدشمنی تادوستی ،
یک لبخند
ازجدائی تاپیوند ،
یک قدم
ازتوقف تاپیشرفت ،
یک حرکت
ازکینه تابخشش ،
یک گذشت
وازنفرت تاعلاقه،
یک محبت است
مواظب این یکها باشیم.
ببخش که من من من من و تو تو تو تو میگم...بازی کلماته..
اگه اشارهامو میبینی ببخش که اشارهاتو نمیبینم.
یادش بخیر " نقطه" نقطه هایی که شبیه هیچ صفری نبودن.
ای کاش دو نقطه بودیم و در یکجا حمع میشدیم.
و نشونیمو در بی نشان ها و اسممو در بی اسمی ها میدا میکردی...
نمیدونم هر کاری که میخوای بکن اختیار من تسلیم تو...
اگه لازمه در تاریکهای بی مقصد ادامه میدم.اگه بخوای تا ابد ادامه میدیم.
ببخش که گاهی از روی خود بینی دنبال چاره و راه حلی ام که تو رو پیدا کنم...بچگانه س میدونم خخخخ
ببخش که اینو میگم...هرچند میدونم که تو نه موندی و نه من ولی برای ما شدن مشتاقم.
دیگه حرکتی نمیکنم دیگه ترسی ندارم ...چون دیدم ما در مداری مثل حلقه پیش میریم و این حلقه اونقدر ضخیم و سفته که نمیزاره احساسات جاری بشن.
حلقه ای که فرشته مرگ هر بار اونو خورد میکنه و درد فراق رو بیشتر میکنه...
تا میایم دوباره جستجو کنیم باز حلقه ای از دلتنگی ساخته میشه و ما رو مثل یک مدار فریب میده ببخش نمیدونستم.
اگه راه بریم راه پایانی نداره.اگه بمونیم ایستادن ابدیه...
ای کاش میشد خودمونو در هم حس کنیم..یعنی بیاد میاوردیم که...
سید ایلیا
اتفاقات بدن زمانی که 24 مشغول فعالیت باشد ادامه در دیدگاه
این لعنتی رو اد کنین اونور ابرو برامون نموند
من که همون اول گفتم
کوفتت شه