rahim
در زمان قاجار ، درکنار سفارت حکومت عثمانی در تهران ، مسجد کوچکی وجود داشت.
امام جماعت ان مسجد می گوید: شخص روضه خوانی را دیدم کـه هرروز صبح بـه مسجد می آمد و بـه اهل سنت ناسزا میگفت…
و این درحالی بود کـه افراد سفارت و تبعه ان کـه اهل سنّت بودند ، برای نماز بـه ان مسجد می آمدند.
روزی بـه او گفتم:
تو بـه چه دلیل هرروز همین روضه را میخوانی و همان ناسزا را تکرار می کني؟
مگر روضه دیگری بلد نیستی؟!
او در پاسخ گفت:
بلدم؛ ولی من یک نفر بانی دارم کـه روزی پنج ریال بـه من می دهد و می گوید همین روضه رابا این کیفیت بخوان.
از او خواستم مشخصات و نشانی بانی را بـه من بدهد…
فهمیدم کـه بانی یک کاسب مغازه دار است.
بـه سراغش رفتم و جریان را از او پرسیدم. او گفت: نه من بانی نیستم
شخصی روزی دو تومان بـه من میدهد تا در ان مسجد چنین روضه اي خوانده شود.
پنج ریال بـه ان روضه خوان میدهم و پانزده ریال را خودم برمی دارم.
باز جریان را پیگیری کردم، سرانجام با یازده واسطه!!!! معلوم شد کـه از طرف سفارت انگلستان روزی ۲۵ تومان برای این روضه خوانی با این کیفیت مخصوص و...
محمّد
میگن ظاهرا یسنا دزدیده شده بوده
پناه بر خدا
محمّد
وسط دعاهاتون بعد از تعجیل فرج و عاقبت بخیری همه لطفا برای شفای مریض ها هم دعا کنید
رها
حالِ بحران زده ام
معجزه میخواهد و بس...
Niaz
گفته بودم اگه برگردی میبینی
روی این پنجره ها اسم تو بود ....
محمّد
یک شبی درخواب خوش هم جاده بارؤیا شدم
مثل صیدی پای دربند دل شیدا شدم
صبح روشن را به شام زلف یلدا باختم
مثل مجنون مست مست ازبادۀ لیلا شدم
دل گرفت ازمن زمام اختیارم را به کف
غافل ازدلواپسیها غافل ازفردا شدم
زد به قلبم آتشی را شعلۀ جانسوزعشق
سوختم تا درشرارعاشقی ،امحا شدم
ذرّه هایم را نسیمی برد تا اعماق دشت
تا که چون شبنم نگین گونۀ صحرا شدم
شد گلستان منزل حال خرابم ازوفا
چند روزی باده نوش ازساغرمینا شدم
ناگهان توفان شد و جام از بلا لبریزشد
درهراس ازغرش این رعد برق آسا شدم
شهد گلهای شکفته سهم توفان بودو ،من
باهزاران آرزو بی بهره ازرؤیا شدم
----------
علی اصغرشکفته
ازکتاب آهنگ عشق
سفرت به خیر اما، تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها، به باران، برسان سلام ما را