یافتن پست: #گشاد

حلما
حلما
جسدایی که کنار اورست می‌بینی یه روزی یه آدم بااراده و پرتلاش بودن پس قدر گشادیتو بدون

حضرت@دوست
حضرت@دوست
این ماهِ لب گشاده، وآن بوسه نداده
صد شِکوه اوّل از آن، صد شُکر آخر از این

حضرت@دوست
حضرت@دوست
گشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشم
نهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ

سید ایلیا
سید ایلیا
پوشاندن کفش گشاد به کودکان به امید اینکه بعدا اندازه شود

سبب صافی کف پا، میخچه، کمردرد در بزرگسالی و حتی آسیب به بینایی میشود. بعلاوه به دلیل سنگینی سبب لاغری کودک هم خواهد شد !!

سید ایلیا
سید ایلیا
از جلو میخورم دردم میاد
از عقب میخورم میسوزه
چاق میشم تنگ میشه
لاغر میشم گشاد میشه
وای به وقتی که چیزی بره لاش از حال میرم
.
.
.

وقتی یه پیرزن داره از دندون مصنوعی‌هاش حرف میزنه😂😂

لعنت خدا بر منحرفین


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

سید ایلیا
سید ایلیا
پوشاندن کفش گشاد به کودکان به امید اینکه بعدا اندازه شود

سبب صافی کف پا، میخچه، کمردرد در بزرگسالی و حتی آسیب به بینایی میشود. بعلاوه به دلیل سنگینی سبب لاغری کودک هم خواهد شد !!

سید ایلیا
سید ایلیا
۱۳ قانون خوشبختی را به خاطر بسپارید:

قلبتان را از نفرت پاک کنید.
ذهنتان را از نگرانی پاک کنید.
ساده زندگی کنید.
بیشتر ببخشید.
کمتر توقع داشته باشید.
فراوان لبخند بزنید.
فراوان مطالعه کنید.
اندرون از طعام خالی نگه دارید.
صادق و استوار و شکیبا و نرمخو باشید.
با همه چیز با ملایمت برخورد کرده و مدام زمزمه کنید "این نیز بگذرد"
فراوان شاکر خدای رحمان باشید.
ساکت و آرام و خوش‌بین باشید.
دوست خدای رحمان و گشاده رو باشید.

زهرا
زهرا
تازگیا یجوری وزنم هی داره میره بالا..اونم شکم 😐
که من با اینکه به خودمم اعتماد دارم و مطمعنم کار بد نکردم حس میکنم😐🤰🤦🏻‍♀️
خاک تو سره گشادم کنن :(
هی میخورم و میخوابم

تبسم
تبسم
انبیا گذاشتم دیدگاه... ❤️

هادی
هادی
یکی به جا من نماز بخونه من وضوشو گرفتم :|

نمیدونم این چه قانونیه لباسای داداشم بیشتر از خودش به من میاد {-62-}{-34-}

A R M A N
A R M A N
آتاتورک??

هادی
هادی
دلم از خیلیا از خیلی چیزا و از ...
دلم خیلی پره خیلی ولی مثل قبل نیستم دیگه حتی حوصله جواب دادن حوصله متن نوشتن هم برام نمونده . . .

امیدوارم فقط یکم خودشون بفهمن دارن چیکار میکنن

Zahra
Zahra
که با من سر بدين حاجت در آري
چو حاجتمندم اين حاجت برآري
جوابش داد مرد آهنين چنگ
که بردارم ز راه خسرو اين سنگ
به شرط آنکه خدمت کرده باشم
چنين شرطي به جاي آورده باشم
دل خسرو رضاي من بجويد
به ترک شکر شيرين بگويد
چنان در خشم شد خسرو ز فرهاد
که حلقش خواست آزردن به پولاد
دگر ره گفت ازين شرطم چه باکست
که سنگ است آنچه فرمودم نه خاکست
اگر خاکست چون شايد بريدن
و گر برد کجا شايد کشيدن
به گرمي گفت کاري شرط کردم
و گر زين شرط برگردم نه مردم
ميان دربند و زور دست بگشاي
برون شو دست برد خويش بنماي
چو بشنيد اين سخن فرهاد بي دل
نشان کوه جست از شاه عادل
به کوهي کرد خسرو رهنمونش
که خواند هر کس اکنون بي ستونش
به حکم آنکه سنگي بود خارا
به سختي روي آن سنگ آشکارا
ز دعوي گاه خسرو با دلي خوش
روان شد کوهکن چون کوه آتش
بر آن کوه کمرکش رفت چون باد
کمر دربست و زخم تيشه بگشاد
نخست آزرم آن کرسي نگهداشت
بر او تمثال هاي نغز بنگاشت
به تيشه صورت شيرين بر آن سنگ
چنان بر زد که ماني نقش ارژنگ
پس آنگه از سنان تيشه تيز
گزارش کرد شکل شاه و شبديز
بر آن صورت شنيدي کز جواني
جوانمردي چه کرد از مهرباني

صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو