یافتن پست: #کافر

wolf
wolf
تقدیر من این بود که نفرین شده باشم

تبدیل به این سایه ی غمگین شده باشم



تقدیر من این بود در این غار مجازی

تنهاتر از انسان نخستین شده باشم



صد بار به نزدیک لب آورد و فرو ریخت

نگذاشت که مست از می نوشین شده باشم



ترس من از این است، اگر دیر بیایی

حتی به تو و عشق تو بدبین شده باشم



روزی که بیایی و دل و دین بربایی

شاید من کافر شده بی دین شده باشم!



تقصیر جنون بود که با عقل درآمیخت

نگذاشت که دیوانه تر از این شده باشم





wolf
wolf
با من تنها غریبی،آشنای دیگران

کاش من هم لحظه ای بودم به جای دیگران

از همان روزی که دستان مرا کردی رها ،

برگ پاییزم که می افتم به پای دیگران

در نگاه مردم دنیا اسیری ساده ام

در خیال خام خود فرمانروای دیگران

عاشقی یکسان اگر با کفر باشد کافرم،

یا خدایم فرق دارد با خدای دیگران

زخم های کهنه ام تنها نه از لطف تو است ،

دسترنج روزگار است و دعای دیگران !



سجاد سامانی

wolf
wolf
گرفتی آسمانم را به جایش پر به من دادی

ز من یک غم گرفتی صد غم دیگر به من دادی

چه شد که له له پرواز را از خاطرم بردی؟

زمینی تر شدم هر چند بال و پر به من دادی

تو هم ای نوبهار احیا نکردی شاخه هایم را

که مشتی سم و آفت ، جای بار و بر به من دادی !

به روی زخمهایم با نمک مرهم شدی ، دنیا

ازآب دیده ام پر بود اگر ساغر به من دادی

نشد گوشی خریدار غزل هایم؛ فقط غم بود

اگر یک اهل دل زین قوم ناباور به من دادی

از آن بالا بیا پایین دمی ای شیخ تا بینی

عذابی را که قولش را خود از منبر به من دادی!

زبان عقل و دینم را نمی فهمد؛ خداوندا

مسلمان کردی اما یک دل کافر به من دادی

تنم را گرچه چون خاکستری در دست باد اما

دلی چون آتشی در زیر خاکستر به من دادی...

علی ارجمند

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
از آدم ها بُت نسازید،
این خیانت است!
هم به خودتان، هم به خودشان،
خدایی می‌شوند که،
خدایی کردن نمی‌دانند!
و شما در آخر می‌شوید،
سر تا پا کافرِ خدایِ خود ساخته...!:)


wolf
wolf
تقدیر من این بود که نفرین شده باشم

تبدیل به این سایه ی غمگین شده باشم



تقدیر من این بود در این غار مجازی

تنهاتر از انسان نخستین شده باشم



صد بار به نزدیک لب آورد و فرو ریخت

نگذاشت که مست از می نوشین شده باشم



ترس من از این است، اگر دیر بیایی

حتی به تو و عشق تو بدبین شده باشم



روزی که بیایی و دل و دین بربایی

شاید من کافر شده بی دین شده باشم!



تقصیر جنون بود که با عقل درآمیخت

نگذاشت که دیوانه تر از این شده باشم





{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
آدمی اگر بهترین هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا :
اگر بسیار کار کند، می‌گویند احمق است !
اگر کم کار کند، می‌گویند تنبل است!
اگر بخشش کند، می‌گویند افراط می‌کند!
اگر جمعگرا باشد، می‌گویند بخیل است!
اگر ساکت و خاموش باشد می‌گویند لال است
اگر زبان‌آوری کند، می‌گویند ورّاج و پرگوست
اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گویند ریاکاراست!
و اگر نکند میگویند کافراست و بی‌دین
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
و جز ازخداوند نباید ازکسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید ؛
مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.^_^

سکوت شب
سکوت شب
از کفر من تا دین تو ، راهی به جز تردید نیست !

دلخوش به فانوسم مکن ، اینجا مگر خورشید نیست ؟...



با حس ویرانی بیا ... تا بشکند دیوار من

چیزی نگفتن بهتر است ، تکرار طوطی وار من



بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود

حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود



با عشق آنسوی خطر ، جایی برای ترس نیست

در انتهای موعظه ... دیگر مجال درس نیست



کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود

چیزی شبیه معجزه ... با عشق ممکن می شود

ali
ali
‏‏*منم و تلخیِ دلدار، ولی میخندم*
منم و سینه ی بیمار، ولی میخندم
منم و حسر تِ یلدا و غزلخوانیِ عشق
شعرِ من وردِ لبِ یار…ولی میخندم
منم و حسرتِ سرخیِ انارِ لبِ او
حسرتِ بوسه و دیدار، ولی میخندم
نفسم بندِ نفسهای کسی هست که نیست
همه دنیا شده دیوار، ولی میخندم…
هر چه فریاد زدم از غم و تنهایی و درد
گوشِ تو نیست بدهکار ، ولی میخندم
کَسِ من روی تو و کارِ من آغوشِ تو بود
شده ام بی کس و بی کار، ولی میخندم*
شدم از عشقِ تو دیوانه و رسوای زمان
آه! ، انگار نه انگار… ولی میخندمء



wolf
wolf
آن بهشتی که همه
در طلبش معتکف‌اند
منِ کافر،
همه شب
با تو به آغوش کشم...

"خواجوی کرمانی{-109-}{-109-}

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
نذری ِ کافر مسلمون کن اینه (:

wolf
wolf
کافر اگر عاشق شود
بی پرده مومن می‌شود
چیزی شبیه معجزه
با عشق ممکن میشود...

{-137-}

wolf
wolf
دیده ای بغض گلویی بی سبب گریان شود؟
در مسیر بی نشانی ناگهان پنهان شود؟
عاقبت،شهر خیالی در هجوم غصه ها
زیر آوار سکوتی با غمی ویران شود؟
بیتی از دلتنگی ات را در نگاهی خوانده ای؟
واژه در سوگَت پریشان و قلم حیران شود؟
پیچک تنهایی ام در عمق دل،پیچیده است
از چه باید اینچنین آشفته و عریان شود؟
باورم را بُردی و کافر به احساسم شدم
دیده ای دریای مهری،غرق در طوفان شود...؟‎‌‌

زهرا
زهرا
عجب کافری شدیما:|
نماز صب دیروز ظهر و شب نخوندم:/

هادی
هادی
امام از نگاه یک خبرنگار آمریکای
(روبین وود زورق)
زمانی که بر روی صندلی خود می نشست احساس،کردم که نیرویی از وجودش ساطع می شود نیرویی بسان یک گردباد که اگر با دقت نگاه می کردی در می افتی که نوعی آرامش مطلق در درون آن نهفته است چرا که امام خمینی بسیار جدی و استوار و مسلط بود
در عین حال او را آن چنان ساکت و آرام می یافتی که گویی نیروی ثابت و استوار در درون او جریان دارد و البته این نیرو همان چیزی است که رژیم سابق ایران را به یک باره بر چید حال آیا چنین شخصیتی،می تواند یک نیروی عادی یاشد؟(من تاکنون هیچ یک از مردان بزرگ را برتر از این مرد و یا نظیر او ندیده ام)
کمترین چیزی،که می توانم بگویم این است که(گویا او یکی از انبیای گذشته است و یا این که او موسای اسلام است و آمد تا فرعون کافر را از سرزمین خود براند)

ωـهآ פֿـانـפּـܢܢ
ωـهآ פֿـانـפּـܢܢ
[




و

و

]

صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو