یافتن پست: #چند

yahya
yahya
رفتی و همچنان به خیال من اندری

گویی که در برابر چشمم مصوری

فکرم به منتهای جمالت نمی‌رسد

کز هر چه در خیال من آمد نکوتری

ما را شکایتی ز تو گر هست هم به توست

کز تو به دیگران نتوان برد داوری

گر چشم در سرت کنم از گریه باک نیست

زیرا که تو عزیزتر از چشم در سری

چندان که جهد بود دویدیم در طلب

کوشش چه سود چون نکند بخت یاوری

Tasnim
Tasnim
امام رضا خیلی دوست دارم
نباشی من که بیچاااارم
(شعری که توو چایخونه حرم زیاد میخونن)


یکی از بهترین سفرهای عمرم بود. همونجور که از امام رضا دو سال پیش خواسته بودم. خیلی بهتر از اون چیزی که خواسته بودم.
دوست ندارم از سرماخوردگی شدیدم بگم، که قطعا اونم حکمتی داشته

یاس
یاس
با تشکر از دوستان عزیزی که کمک کردن
دلتون شاد
کادو نیلو خریداری شد
دفتر نقاشی-دفتر مشق
جامدادی
کره زمین که پایه ش تراش
خرس
دفترچه الفبای فارسی
اموزش اعداد
خط کش
شابلون حیوانات و گل و گیاهجاقلمی فانتزی دماسنج دار
بقیه ش هم یادم‌نیست کادو باز کرد عکس میدم
صد تومن هم فروشنده شریک کردم :دی
سعی کردم چیزهای فانتزی بخرم که به تحصیلش هم کمک کن هم ریاضی هم هنر و علوم و فارسی

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
میگوم علی آقا چند وقتی هس کمتر میاد کجا سرش گرمه بنظرتون؟:خخخ
آخ آخ چند وقتی درست حسابی تف تف نکرده:خخخ

مهاجر
مهاجر
حالا کارتون به جایی رسیده که عمو مهاجر جونتونو ایگنور میکنید
واقعا که

Tasnim
Tasnim
سری قبل که اومدیم مشهد خیلی از رفتار خادمها خوشم اومد که توو جیبهاشون پر از شکلات بود و میدادن به بچه های زائر
این دفعه دیدم بچه های ما ناخوداگاه نسبت به خادمها طوری بودن که انتظار محبت و شکلات داشتن
از سری قبل دوس داشتم منم توو این قضیه شریک باشم
امشب رفتم شکلات خریدم و آوردم دم گیت که رد کنم...
نذاشتن
گفتن داخل نمیتونید ببرید
رفتم به انتظامات و خادمهای بیرون دادم اونها هم قبول کردن
جالب بود که انتظامات، یه کلاس فشرده چند دقیقه ای گذاشت برای خادم های بیرونی که حواستون باشه فقط به بچه ها شکلات بدید و ...
چیز دیگه ای که خریدم دوتا حباب ساز برای دخترا بود
خلاصه اینکه الان وسط صحن نشستیم و فاطمه زهرا خانوم با حباب سازش معرکه گرفته برای بچه های دیگه
ولی داره بهشون خوش میگذره

قرآن و دعا
قرآن و دعا
دعا برای انفجار رزق.


واحِدٌ )در یک چله روزی 27 مرتبه سوره ذاریات آیه 58 (إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ)

إثْنانِ) روزی 2358 مرتبه "یا کافی یاغنی یا فتاح یا رزاق"

ثَلاثَةٌ) مداومت در صلوات و استغفار
منبع.خواص قران.مجموعه اذکار ادعیه

Tasnim
Tasnim
واقعا پدر بودن خیلی سخته
فک کن یه ماه بری سر کار جون بکنی، آخر سر همه ش بشه خرج خوراک و پوشاک بقیه و یه کم برای خودش

مهاجر
مهاجر
چند روزی می شود ، مثل خزر توفانی ام
من فدای چشمهاتم ، دلبر گیلانی ام

سبز جنگل های گیلان ، سبز چشمان شماست
حافظ چشم توام ، مامور جنگلبانی ام

صد قصیده شرح چشمانت کنم بی فایده است
شاعر قرن ششم هستم ، خود خاقانی ام

ارمغانت شاخه ای زیتون منجیل است و من
امپراطور کبیر دوره ی ، یونانی ام

بی تو خورشیدی ندارد ، آسمان لحظه هام
من هوای رشت هستم ، دایما بارانی ام

نوجوانم کرده چشمت ، این خود نوستالوژی است
سخت بیتاب تب عشقی ، دبیرستانی ام

بی قرارم بی قرارم بی قرارم بی قرار
من تپش های تنی ، با روح سرگردانی ام

کور خواهم کرد چشمی ، را که دنبالت کند
با غرور و غیرتی ، در خون کردستانی ام

جشن می گیرم اگر، در خانه ام مهمان شوی
با خودت خورشید من شو ، در شب مهمانی ام

aliaga
aliaga
بزار یچیزی رو بهت بگم،
نگاه نکن به کسی که تو ۱۷ سالگی
گوشی ۶۰ میلیونی دستشه.
یا کسی که هیچ استعدادی نداره،
ولی ماشین چند میلیاردی سوار میشه.
نگاه نکن به کسی که فقط عینک دودیش
از تموم دارایی هات گرون تره.
ببین این دنیا انصاف نداره
پس چرا واسه چیزی‌ که انصاف نداره
ابراز ناراحتی کنی؟
مطمئن باش کسی که به ظاهر از تو موفق‌تره،
چیزی از تو بیشتر نداره
اینو وقتی میفهمی که همچیشو ازش بگیرن
معلوم میشه که کی سرش به تنش میارزه!

Hana
Hana
بعد ۳۰ روز میخوام درس بخونم {-172-}
از صبح دارم هی ميندازم عقب ولی الان دیگ وقتشه {-109-}

خانوم اِچ
خانوم اِچ
یه بنده خدایی چند وقت پیش عکس همسرشو گذاشته بود تو فضای مجازی نوشته بود باورم نمیشه با این همه زیبایی زن من شده.
الان همسر همون اومده گفته که این مرد ماه ها داشته بهم خیانت میکرده : ))))))))) خلاصه که با این عکسها و نوشته‌ها دلتون نسوزه، و چه بسا پشت خیلی هاشون از این داستاناست

مهاجر
مهاجر
شماره که ندادید حداقل آیدی اینستاگرام هاتونو کامنت کنید

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
اگر کسی تمایل و توان خرید ها رو داره از قسمت تماس با ما درخواست و قیمت پیشنهادیش رو ارسال کنه.
:ادریس
نمخری هادی؟

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
ولک بذار ی داستانی سی تون بگوم ی زمانی مو اینجا بودم و هادی ولاغیر الان اینجوری نبین قبلا هادی با ما به از این بود ک با خلق جهان مو با هادی تون تو ی کاسه تلیت دو می خوردیم
حالا الکی مثلا مو هادی ایطوری فاب بودیم:خخخ

صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو