یافتن پست: #چشمانم
حضرت@دوست
و ای دوست خیالی..............
باز زیر باران خیال قدم خواهیم زد .
چترمن ازتو،توبه خیس شدنم فکرنکن،اصلابه مضامین غم انگیزدلم فکرنکن،
اینجا من هستم و تو ....تو که سایه خیالی .....
اینجا من هستم و تو و بوی عطر دلتنگی............این جا من هستم وتو همراه بغض گلو ونم باران ...چه زیبا می چکد از چشمانمان گل نم اشک به درشتی باران بهاری .بر دل تنگی زمین...و شاید بربزد در دل این کویر به پای تنها شقایق این دشت..ومن باز مانده ام تو ای شقایق تنها .واین خیال
باز زیر باران خیال قدم خواهیم زد .
چترمن ازتو،توبه خیس شدنم فکرنکن،اصلابه مضامین غم انگیزدلم فکرنکن،
اینجا من هستم و تو ....تو که سایه خیالی .....
اینجا من هستم و تو و بوی عطر دلتنگی............این جا من هستم وتو همراه بغض گلو ونم باران ...چه زیبا می چکد از چشمانمان گل نم اشک به درشتی باران بهاری .بر دل تنگی زمین...و شاید بربزد در دل این کویر به پای تنها شقایق این دشت..ومن باز مانده ام تو ای شقایق تنها .واین خیال
حضرت@دوست
یه بیت شعر بگو فارغ از دنیا...
و دنیای من ..در تصویر چشمانم نقش بست..
که در چشمان تو مینگرم.................
و دنیای من ..در تصویر چشمانم نقش بست..
که در چشمان تو مینگرم.................
سید ایلیا
🏝هر صبح پیش از طلوع آفتاب،
وقتی هنوز سجاده‌ام
رو به خدا پهن است،
وقتی دلم هنوز از هجوم روزمرگی‌ها
پر نشده...
... چشمانم را می‌بندم
و تصور می‌کنم که
کنار شما نشسته‌ام ...
... حرف می زنم،
درد دل می‌کنم،
قربان صدقه‌تان می‌روم،
برایتان "و ان یکاد" می‌خوانم...
... و ناگهان چشم می‌گشایم و
می‌بینم صورتم خیس است و جانمازم....
... و این قصه‌ی هجران است...
قصه‌ی دلتنگی ...🏝
الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج
وقتی هنوز سجاده‌ام
رو به خدا پهن است،
وقتی دلم هنوز از هجوم روزمرگی‌ها
پر نشده...
... چشمانم را می‌بندم
و تصور می‌کنم که
کنار شما نشسته‌ام ...
... حرف می زنم،
درد دل می‌کنم،
قربان صدقه‌تان می‌روم،
برایتان "و ان یکاد" می‌خوانم...
... و ناگهان چشم می‌گشایم و
می‌بینم صورتم خیس است و جانمازم....
... و این قصه‌ی هجران است...
قصه‌ی دلتنگی ...🏝
الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج
سید ایلیا
🌸قوی کسی است که,
نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند،
و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!
هر گاه زندگی را جهنم دیدی,
سعی کن پخته از آن بیرون آیی...
سوختن را همه بلدند!!
زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!
با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...
یکی رفت و،
یکی موند و،
یکی ازغصه هاش خوندو
یکی برد و،
یکی باخت و،
یکی با قسمتش ساخت و
یکی رنجید،
یکی بخشید
یکی از آبروش ترسید
یکی بد شد،
یکی رد شد،
یکی پابند مقصد شد
تو اما باش،
"""خدا اینجاست..."""
با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم،
فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد،
و با خود تکرار می کنم که یادم باشد،
هر آن ممکن است شبی فرا رسد،
و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد،
پس هرگز به امید فردا "محبت هایم را ذخیره نکنم "،
و این عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم :
خوشحالم که هستید و هستم ....
نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند،
و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!
هر گاه زندگی را جهنم دیدی,
سعی کن پخته از آن بیرون آیی...
سوختن را همه بلدند!!
زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!
با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...
یکی رفت و،
یکی موند و،
یکی ازغصه هاش خوندو
یکی برد و،
یکی باخت و،
یکی با قسمتش ساخت و
یکی رنجید،
یکی بخشید
یکی از آبروش ترسید
یکی بد شد،
یکی رد شد،
یکی پابند مقصد شد
تو اما باش،
"""خدا اینجاست..."""
با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم،
فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد،
و با خود تکرار می کنم که یادم باشد،
هر آن ممکن است شبی فرا رسد،
و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد،
پس هرگز به امید فردا "محبت هایم را ذخیره نکنم "،
و این عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم :
خوشحالم که هستید و هستم ....
سید ایلیا
این روزها چیزی در من رشد می کند
چیزی از جنس بودن
و ماندن
این را وقتی فهمیدم
که کودکم را در آغوش گرفتم
مدتی ست وسعت دلم گسترده ست
به پهنای سرزمین های دور
و بی کران ها
چشمانم شاهد اند
و پلک هایی که عکسبرداری می کنند
فرشته ها که بهانه ورود می خواهند
نیز خوب می دانند
معنی لبخند را
و سفره ای که پهن می شود
به نام خانواده
این را وقتی فهمیدم
که چشمانم درخشش گرفت .
چیزی از جنس بودن
و ماندن
این را وقتی فهمیدم
که کودکم را در آغوش گرفتم
مدتی ست وسعت دلم گسترده ست
به پهنای سرزمین های دور
و بی کران ها
چشمانم شاهد اند
و پلک هایی که عکسبرداری می کنند
فرشته ها که بهانه ورود می خواهند
نیز خوب می دانند
معنی لبخند را
و سفره ای که پهن می شود
به نام خانواده
این را وقتی فهمیدم
که چشمانم درخشش گرفت .
سید ایلیا
🏝مَتَی نُغَادِیكَ وَ نُرَاوِحُكَ فَنَقِرَّ عَیْنا؟
كی کنار تو، روزمان شب می‌شود و چشمانمان به چشمانِ تو روشن ..؟🏝
✍ باشد قبول؛
بر نبودن و ندیدنت صبر باید کرد!
اما خیالِ چشمان مست و ..
مستیِ حرارت آغوشت را از من مگیر،
که تمام علّت نفس‌های من است!
الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج
كی کنار تو، روزمان شب می‌شود و چشمانمان به چشمانِ تو روشن ..؟🏝
✍ باشد قبول؛
بر نبودن و ندیدنت صبر باید کرد!
اما خیالِ چشمان مست و ..
مستیِ حرارت آغوشت را از من مگیر،
که تمام علّت نفس‌های من است!
الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج
سید ایلیا
خدا کند تو بیایی و صبح سر بزند ،
جهان روشن شود و نور،
دل هایمان را پر کند ...
خدا کند تو بیایی
و چشمانمان به جمال خورشید،
نور گیرد ...
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
جهان روشن شود و نور،
دل هایمان را پر کند ...
خدا کند تو بیایی
و چشمانمان به جمال خورشید،
نور گیرد ...
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
سید ایلیا
🌸قوی کسی است که,
نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند،
و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!
هر گاه زندگی را جهنم دیدی,
سعی کن پخته از آن بیرون آیی...
سوختن را همه بلدند!!
زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!
با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...
یکی رفت و،
یکی موند و،
یکی ازغصه هاش خوندو
یکی برد و،
یکی باخت و،
یکی با قسمتش ساخت و
یکی رنجید،
یکی بخشید
یکی از آبروش ترسید
یکی بد شد،
یکی رد شد،
یکی پابند مقصد شد
تو اما باش،
"""خدا اینجاست..."""
با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم،
فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد،
و با خود تکرار می کنم که یادم باشد،
هر آن ممکن است شبی فرا رسد،
و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد،
پس هرگز به امید فردا "محبت هایم را ذخیره نکنم "،
و این عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم :
خوشحالم که هستید و هستم ....
نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند،
و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!
هر گاه زندگی را جهنم دیدی,
سعی کن پخته از آن بیرون آیی...
سوختن را همه بلدند!!
زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!
با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...
یکی رفت و،
یکی موند و،
یکی ازغصه هاش خوندو
یکی برد و،
یکی باخت و،
یکی با قسمتش ساخت و
یکی رنجید،
یکی بخشید
یکی از آبروش ترسید
یکی بد شد،
یکی رد شد،
یکی پابند مقصد شد
تو اما باش،
"""خدا اینجاست..."""
با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم،
فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد،
و با خود تکرار می کنم که یادم باشد،
هر آن ممکن است شبی فرا رسد،
و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد،
پس هرگز به امید فردا "محبت هایم را ذخیره نکنم "،
و این عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم :
خوشحالم که هستید و هستم ....
عطی
چای مینوشیدم
یکباره دلتنگش شدم
بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد
همه با تعجب نگاهم کردند !
لبخند تلخی زدم و گفتم : چقدر داغ بود ! …
یکباره دلتنگش شدم
بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد
همه با تعجب نگاهم کردند !
لبخند تلخی زدم و گفتم : چقدر داغ بود ! …
اری دیگه..اینجا تمرین میگنم روزی خواستم واسه کسی بگم بدونم چی بگم که مورد علاقش باشه
حالا شما اول پیدا کن وقتی پیدا کردی گفتنیا خودش میاد لازم به تمرین نیس😄😄
قسمت باشه خودش هم پیدا میشه. ..محبت چیزی نیست به گفته پسند کند
بلع صحیح
خواهش دلسا خانم