یافتن پست: #چشمانم

iraj
iraj
خیال تو در من

بهشتی ست که در ابرهایش

دو مرغ عشق

تصنیف های عاشقانه را

دوصدائی می خوانند

گل ها

سرشان را بالا می گیرند

تا پروانه ها را ببوسند

زیبائی ات مرا احاطه می کند

با اشک های بهشت در چشمانم

آنجا که رنگین کمان های روشن

هرگز خاموش نمی شود

و ستارهٔ چشمانت

در نور ماه می درخشد

اما

اینهمه زیبائی را چه سود

اگر کسی نباشد که

رؤیاهایم را با او تقسیم کنم ؟!

با این همه

روزی مرا خواهی یافت

در احساسی که

به هیچ کس تعلق ندارد

و شاید دلت خواست اندکی بمانی

تا باور کنی که

اشک های من در بهشت

تنها حسرت یک لبخند را

همراهی می کنند

wolf
wolf
بیا بیدار و بی تابم ، دلم آغوش می خواهد

مرا محصور کن در خود ، تنم تن پوش می خواهد



ببین دستان سردم را ، بپرس احوال قلبم را

ببوس امشب لبانم را ، که او هم نوش می خواهد



نگاهی کن به چشمانم ، بکش دستی به موهایم

فدای شانه های تو ، سر من دوش می خواهد

دلت را با دل تنگم ، یکی کن مهربان من

که حسرت های دیرینه کمی پاپوش می خواهد



اگر پر حرف و پر دردم ، غم عشق تو سنگین است

نگو ای نازنین این زن ، فقط یک گوش می خواهد



من از ابراز احساسم ، نباید دست بردارم

اگرچه چشم ظاهربین ، مرا خاموش می خواهد



مرضیه خدیر

wolf
wolf
منتظر بارانم…
در خلوت کوچه هایم باد می آید؛
اینحا من هستم؛
دلم تنگ نیست… تنها منتظر بارانم
تا قطره هایش بهانه ای باشند
برای نمناک بودن لحظه هایم
و اثباتی بر بی گناهی چشمانم

wolf
wolf
وقتی چشمانم را روی هم میگذارم ،
خواب مرا نمیبرد ،
تو را می آورد ، از میان فرسنگها فاصله . . .

wolf
wolf
دلم فقط بهانه تو را دارد !
تو می دانی بهانه چیست ؟
بهانه همان است که شبها خواب را از چشم من می گیرد ٬
بهانه همان است که روزها میان انبوهی از آدمها چشمانم را پیِ تو می گرداند ٬
بهانه همان صبری ست که به لبانم سکوت می دهد تا گلایه ای نکنم از نبودنت ..

wolf
wolf
الا که از همگانت عزیزتر دارم

شکسته باد دلم، گر دل از تو بردارم



اگر چه دشمن جان منی، نمی دانم

چرا ز دوست ترت نیز، دوست تر دارم



بورز عشق و تحاشی مکن که با خبری

تو نیز از دل من ، کز دلت خبر دارم



قسم به چشم تو، که کور باد چشمانم

اگر به غیر تو با دیگری نظر دارم



کدام دلبری؟ آخر به سینه، غیر دلی

که برده ای تو؟ دل دیگری مگر دارم؟



برای آمدنم آن چه دیگران دانند

بهانه ای است که من مقصدی دگر دارم



دلم به سوی تو پر می زند که می آیم

به شوق توست که آهنگ این سفر دارم



اگر به عشق هواداری ام کنی وقت است

که صبر کرده ام و نوبت ظفر دارم





حسین منزوی

سکوت شب
سکوت شب
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

سکوت شب
سکوت شب
از خانه بیرون میزنم اما کجا امشب

شاید تو میخواهی مرا در کوچه ها امشب!

پشت ستون سایه ها روی درخت شب

می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب؟

می دانم ، آری نیستی اما نمی دانم

بیهوده می گردم به دنبالت چرا امشب ؟

هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما

نگذاشت بی خوابی به دست آرم تو را امشب

ها...سایه ای دیدم! شبیه ات نیست اما حیف!

ای کاش می دیدم به چشمانم خطا امشب

هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز

حتی ز برگی هم نمی آید صدا امشب

امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه

بشکن قرق را "ماه من" بیرون بیا امشب

گشتم تمام کوچه ها را یک نفس هم نیست

شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

*طاقت نمی آرم تو که می دانی از دیشب

باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب*

"ای ماجرای شعر و شب های جنون من

آخر چگونه سر کنم بی ماجرا امشب ؟"

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
.
چرا ما چشمانمان را می‌بندیم وقتی :
می‌بوسیم
بغل می‌کنیم
دعا می‌کنیم
گریه می‌کنیم
رویا می‌بینیم
گوش می‌دیم
و استشمام می‌کنیم
چون که زیباترین چیزها در زندگی ،
قابل دیدن نیستند !
بلکه به وسیله قلب حس می‌شوند !



wolf
wolf
از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب

شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب

پشت ستون سایه ها روی درخت شب

می جویم اما نسیتی در هیچ جا امشب

می دانم اری نیستی اما نمی دانم

بیهوده می گردم بدنبالت، چرا امشب ؟

هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما

نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب

ها ... سایه ای دیدم شبیهت نیست اما حیف

ایکاش می دیدم به چشمانم خطا امشب

هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز

حتی ز برگی هم نمی آید صدا امشب

امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه

بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب

گشتم تمام کوچه ها را ، یک نفس هم نیست

شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

طاقت نمی آرم ، تو که می دانی از دیشب

باید چه رنجی برده باشم ، بی تو، تا امشب

ای ماجرای شعر و شبهای جنون من

آخر چگونه سرکنم بی ماجرا امشب



محمدعلی بهمنی{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

سکوت شب
سکوت شب
گاهی وقتها ...

مثل دیشب٬ مثل امشب

که هوای روزگارم ابری٬

هوای چشمانم بارانی٬

و هوای قلبم طوفانی ست

نوازشم کن...

تا نترسم از تنهایی٬

تا باور كنم كه هنوز

دلخوشي ها كم نيست...

wolf
wolf
دلم کمی گریه میخواهد
چشمانم بسان بچه ای لجبازی میکند
با دلم راه نمیاید
حرف خودش را میزند
مات و مبهوت
خیره مانده بر افق
انگار حواسش جای دیگریست
با دلم یاری نمیکند
چشمانم بر افق خیره
تورا میگردند
گرچه نمیدانند مکانت را؛ جایت را
اما جالب است بر دلم امید دارند
امید یاری
چون میدانندحرفهایشان را دلم به گوشت خواهد رساند
بین خودمان بماند
دلم به چشمهایم گفته است
حتم دارد که امشب چون تو پلک بر هم گذاری
و خواهی که با رویا هم آغوش شوی
مرا بخاطر خواهی آورد...
کاش چشم و دلم باهم یکی بودن...
من همچنان دوستت دارم...{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

سکوت شب
سکوت شب
وقتی نمی تونی فریاد بزنی، ناله نکن !
قرن ها نالیدن، به کجا انجامید؟...
من اشک هایم را به کسی نشان نداده ام.
من سکوت را نمی شکنم.
دوست داشتن همیشه گفتن نیست،
گاه سکوت است و گاه نگاه...
و من در سکوت تو، فقط نگاهت می کنم.
تو رفتی و من سکوت را به فریادی بدل کردم
و احساس دوست داشتن را به عمق وجودم رساندم.
آیا جز خداوند آفریدگار، چه کسی صدای فریاد دلم را در سکوت می شنود؟
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت،
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند...
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه می لغزد.
به ظاهر گرچه می خندم، ولی اندر سکوتم سخت می گریم...
و حالا لحظه های من گرفتار سکوتی سرد و سنگینند؛
و چشمانم که تا دیروز به عشقت می درخشیدند، نمی دانی چه غمگینند...

wolf
wolf
انقدر نامت را میخوانم
تا بند بند دلت
در لالایی چشمانم...به خواب رود{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

wolf
wolf
در
کجای
جهانم
ایستاده ای

در آسمان چشمانم؟
در زمین دلم؟

یا پشت کوههای غمم؟
کجای جهان مرا
آراسته ای به
غمی که جانکاه

و دلخواه
است...!!!{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو