یافتن پست: #واقعا

마흐디에
마흐디에
دایی مهاجر:
جوری که خودشو می‌بینه، جوری که همه می‌بیننش، چیزی که واقعا هست:


حسام
حسام
توبه شبانه ...
«بسه دیگه، گفتیم، خندیدیم، حرمت‌ها حفظ شه!»، «بود، بود، یا بود یا نبود»
به احتمال زیاد امروز مصداق آیه عن الغو معرضون شدیم و به خدا پناه می بریم از شر @elham رجیم و سایر شیطانک ها...
چند تا دعا می کنم آمین بفرمایید: خدایا به جیبم تو مانی بده...دلاری نداری تومانی بده ...به من در زمان جوانی بده...به من خانه آنچنانی بده ...اگر می شود مژدگانی بده ...از آنان که دارد فلانی بده(منظور ماشینه) ...به من هرچه را می توانی بده...خدایا کجایی نشانی بده... و سر آخر هم یه عقلی به فلانی بده...آمین

مهاجر
مهاجر
یبار لینک ناشناس گذاشتم هیچکس شرکت نکرد
واقعا متاسفم براتون
این حق دایی مهاجر جونتون نبود که اینجوری باهاش برخورد کنید و ناجوانمردانه ایگنورش کنید
خدافظ

خانوم میم
خانوم میم
از شیش صبح بیدارم و تا هشت شب بیرون بودم
واقعا من دیگ nmt

حسام
حسام
اینجا کسی Linux بلده؟!

Aseman
Aseman

دوستانی ک بهم لطف داشتن ممنونم ازشون عزیزن برام❤️دوستانی هم ک انتقاد کردن بازم ممنونم ازشون ولی جدی من اصلا آدم کینه ای نیستم من از کسی خورده ای هم تو دلم نگه نمیدارم ناراحتیم از کسی در حد ی روزه اگه باهاتون تا الان هم کلام نشدم یا صحبتی نکردم خب پیش نیومده من کلا زیاد صحبت نمیکنم ببخشید اگه ی موقع باعث شدم ک ازم دلخور بشید❤️🌸
من حسودم نیستم بخدا🫣😂

حسام
حسام
الان دوست دارم لینک ناشناس ایجاد کنم و خودم برم توش خودمو فحش بدم
دوست داشتید مشارکت کنید... [لینک]
نگید چرا این امروز اینجوری شده..از دیروز من یه مالباخته محسوب میشم...و بیشتر از این که از مال رفته ناراحت باشم از نامردی ناراحتم...خواهشن درک کنید

مهاجر
مهاجر

به جرئت میتونم بگم یکی از بی نظیر کتابایی هستش که چند وقتیه درحال خوندشم که البته به اواخرش رسیدم
کتاب رمان تاریخی شب های بغداد
یکی از حاکمان فارس برای پاچه خواری نزد هارون الرشید به زور دختری از نسل سردار ایرانی به نام سعیده رو به اسم کنیز هدیه میکنه به حرمسرای خلیفه؛خلیفه بشدت به اون تعصب و عشق داشت واونو کنیز خودش و محرم خودش میدونست جوری که بقیه همسران خلیفه حسادت میکنند و فردی بنام عباس بن جاحظ عاشق این سعیده میشه و یه عشق دو طرفه شکل میگیره بعد زمانی که اینا کنار هم بودن خلیفه سر میرسه میبینه
و ادامه ی ماجرا
در این کتاب به هوش و فراست و شجاعت زنان و دختران ایرانی در دربار خلیفه و قدرت ونفوذ خاندان برمکیان پی خواهید برد
من که واقعا لذت بردم از خوندنش
نویسندگی عالی
داستان عالی
متن عالی

مهاجر
مهاجر
کتاب پس از بیست سال رو پارسال خریدم ۳۲۰ هزار تومن
امسال گذاشته تو نمایشگاه ۷۰۰ تومن
یا للعجب

بهار نارنج
بهار نارنج
بچه ها یه مشورت
کی شرکت نفیس رو میشناسه؟
یجور فروش مجازیِ
و خودشون میگن شرکت هرمی نیست
حالا یکی به من پیشنهاد داده بیام توو این کار ، هم پولش خوبه هم خونه نشستی درامد داری
از اونجاییم که بشدت در برابر حرام و حلال سختگیرم ، تو نت سرچ کردم نوشته بود درامد اینجور شرکتا حلال نیس
کی ،طلبه و شیخ داره دور و برش داره میتونه سوال کنه برام؟
همش یچیزی بهم میگه نرو توو این کار درامدش درست نیس فردا گریبان گیرت میشه:هق
کمکم کنید لوفتن:اشک

فاطمه
فاطمه
از گارد گوشی دیگه خوشم نمیاد.
بگین که میشه بدون گارد هم گوشیو سالم نگه داشت.:))

Hana
Hana
من تا ساعت ۴ ۵ عصر ی ادم ب شدت منزوی و کسل و بی حال و ناامیدم مخصوصا ساعت های ۱۱ تا ۳
از عصر ب بعد کاملا برعکس میشم
شما هم اینجوری ایید؟ ک مثلا ی تایمی از روز رو همیشه کسل باشید؟

خیلی رو اعصابمه این مدلم{-172-}

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
ن علی هس ن تشدید دار:خسته
پ من امروز کیو اذیت کنم کیف کنم؟:خسته
@aliaga
@basiji

استامینوفن ۳۲۵
استامینوفن ۳۲۵
همه سردشونه یا فقط من؟ (بگین همه همه)

مهاجر
مهاجر
امشب پسرعموی ده سالم ازم پرسید اگه بخوای برگردی عقب دوست داشتی چند سالت بود
درسته این سوال برای من که هنوز تو اوایل جوانی ام ممکنه درست نباشه
ولی گفتم دوست داشتم برگردم به ۱۸ سالگی
گفت چرا
گفتم دوست داشتم برگردم به اوایل دوران دانشجوییم دوران کارشناسی
بهترین دوران عمرم اون موقع بود ومن نتونستم خوب ازش استفاده کنم و الکی گذشت تموم شد
واقعا افسوس میخورم {-128-}

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو