یافتن پست: #هود

خانوم اِچ
خانوم اِچ
شدیدا استرس دارم
حدود ۷ ملیون دادم برا اموزش و مواد مژه
ینی ۷تومن در میارم اصا !!!
هوف یه همچین تجربه ای داشتید؟
خیلی حس بدیه کاش میرفتم ب عقب و هیچ وقت همچین غلطی نمیکردم

بهار نارنج
بهار نارنج


شامی
شامی
فقط دو روز نبودم ۶ صفحه پست جدییییییییید:-S حالا روزایی که هستم شپش هم پر نمی زنه اینجا:(
فردا هم نیستم ، کی بیام دونه دونشو وارسی کنم اخه؟:اشک

رها
رها
من جزء اون آدمایی ام که دلم نمیگیره، نمیگیره....
جمع میکنه تو خودش...
ولی یهو ک گرفت، خوده خدام میگه :
آخه چیکارت کنم تا خوب بشی؟!

fatme
fatme

در کنار ساحل قدم می زدم که درخشش چیزی توجهم را جلب کرد.
جلو رفتم، نگاه که کردم تکه شیشه شکسته ای بود.
با خودم فکر کردم ، در زندگی چند بار چیزهای بیهوده مرا فریب داده و از مسیر اصلی خارج کرده؟
ولی اگر به سمت آن شئ بی ارزش نمی رفتم واقعا می فهمیدم که بی ارزش است؟
یا سالها حسرت آن را می خوردم...!؟

حضرت@دوست
حضرت@دوست
وچه بیهوده........
دلم را به تو گرم کردم

شبیهِ خاکِ مرده‌ای هستی
که هیچ وقت سرد نمی‌شوید!

aliaga
aliaga
مرا بازیچه ی خود ساخت چون موسی که دریا را
فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را…

نسیم مست وقتی بوی گُل می داد حس کردم
که این دیوانه پرپر می کند یک روز گل ها را…

"خیانت قصه ی تلخی است اما از که می نالم؟
خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را …

خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست
چه آسان ننگ می خوانند نیرنگ زلیخا را…

کسی را تاب دیدار سر زلف پریشان نیست
چرا آشفته می خواهی خدایا خاطر ما را…

نمی دانم چه نفرینی گریبانگیر مجنون است
که وحشی می کند چشمانش آهوهای صحرا را…

چه خواهد کرد با ما عشق؟ پرسیدیم و خندیدی
فقط با پاسخت پیچیده تر کردی معما را …



aliaga
aliaga
ترس ما فاصله هاست …

وحشت از غصه که نه ،
ترس ما خاتمه هاست …

ترس بیهوده نداریم ،
صحبت از خاطره هاست …

صحبت از کشتن ناخواسته ی
عاطفه هاست …

کوله باریست پر از هیچ ،
که بر شانه ی ماست …

گله از دست کسی نیست ،
مقصر دل دیوانه ی ماست …



یاس
یاس
عبدالحمید در روز قدس: به فکر نابودی دیگران نباشید،پیامبر با یهودی ها صلح کرد 🤣🤪 و جواب عالم سنی فلسطینی :دی

یاس
یاس
نیمرو با ماست؟ یا گوشت بپزم؟ کلا هیچی دوست ندارم :(

یاس
یاس
کسایی که سیزده بدر موفق به تصاحب بنده نشدن میتونن اخرین شب احیا دوباره شانسشونو امتحان کنن {-82-}

aliaga
aliaga
در جنگ جهانی دوم سربازی نامه‌ای با این متن برای فرمانده‌اش نوشت: جناب فرمانده اسلحه‌ام را زیر خاک پنهان کردم، دیگر نمی‌خواهم بجنگم، این تصمیم به‌خاطر ترس از مرگ یا عشق به همسر و فرزندانم هم نیست...
راستش را بخواهی، بعد از آنکه یک سرباز دشمن را کشتم، درون جیب‌هایش را گشتم و چیز عجیبی دیدم. روی یک تکه کاغذ آغشته به خون نوشته شده بود:
”پدر از روزی که تنهایم گذاشتی هر صبح تا غروب جلوی در چشم به راه تو ام... پدر جان، بخدا اگر این بار برگردی تو را محکم در آغوش می‌گیرم و اجازه نمی‌دهم دوباره به جنگ برگردی...” من این کودک را در انتظاری بیهوده گذاشتم. او تا چند غروب دیگر چشم انتظار پدر خواهد ماند؟ لعنت بر جنگی که کودکی را از آغوش مهر پدر بی‌بهره می‌کند...

aliaga
aliaga
‌تا زمانی که رفتار و تصمیم‌هایِ ما به کسی آسیبی نمی زند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم!
چقدر زندگی ها که با این توضیح خواستن‌ها و تلاش هایِ بیهوده برایِ قانع کردنِ دیگران بر باد رفته اند.
‌‌

یاس
یاس
اخبار حاکی از این است .

اتش سنگینی بین صهیونیسم لبنان و غزه رد و بدل میشه {-47-}
خدایا همه مریض ها و منو شفا بده به افطار مسجد الاقصی برسیم {-64-}

جمیعا صلوات بلند ختم کنید {-83-}

_________
یک روز بعد از سخنان رهبر{-41-}

صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو