یافتن پست: #نگاه

Tasnim
Tasnim
ظهر نیم ساعت خوابیدم
شماره های گوشی رو زدن روو تکرارش و خیلی جاها زنگ زدن
لباسهای کمدشون رو ریختن بیرون و پرو کردن
هنوزم از دستشون اعصابم خورده ولی چیزی برای گفتن ندارم

رها
رها


آسمونمون:اکلیلی

Aseman
Aseman
وای جنگ خیلی بده خیلی بد حالا چه برای ما چه طرف مقابل
هیچکی از افراد مهم آسیب نمیبینن فقط مردم عادی پر پر میشن
لعنت ب این دنیا بابا من جوونی نکردم اه

رها
رها
سن سی ببعد یجوریه ک همش هی دلت میخاد یجوری از خودت در مقابل همه چی و همه کس مراقبت کنی ولی هر چی تلاش‌میکنی میبینی اتفاقاتی ک توی سنین پایین تر افتاده ،انتخاب هایی ک داشتی و هر آنچه ک برات اتفاق افتاد بصورت جبری دارن تو و افکار و احساسات رو کنترل میکنن



:خسته

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تبریک
به کار بران تازه امید وارم خوشبگذر ولی بشرط ها فیک نباشید :خنده
تهانينا
بالنسبة للمستخدمين الجدد، أتمنى أن تقضي وقتًا ممتعًا، ولكن من فضلك لا تكون مزيفًا



سلام

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
عخی عخی از صبح میام اینجا خودمم نمی دونم چرا ن با کسی حرف می زنم نه چیزی میام ی نگاه می کنم میرم چرا آخه فکر کنم معتاد شدم:خخخ

Tasnim
Tasnim
اومدم درمانگاه
دستگاه نوبت دهی برای دارو گرفتن هنگ کرده بود، یه احمق پیدا شد مثلا خواست مشکل حل کنه خیلی زورو طور دستگاه رو از پریز کشید بیرون و دوباره زد به همون پریز
و وقتی فهمید که گند زده خیلی مارمولک طور کنار کشید و صداش درنیومد
توو این فاصله حدودا ده دقیقه ای هم ملت غیور به فحاشی به نظام و آخوندها پرداختند

مآه
مآه
دلم یک آدمِ غریبه ی امن و آرام می خواهد،
وَ پذیرنده، و شنونده، و پناه دهنده...
کسی که قضاوتم نکند و فقط گوش کند. کنجکاو نشود، بیشتر نپرسد، سرزنش نکند، دلیل نخواهد.
دلم نگاهی بیگانه اما گرم می خواهد
یک دوستیِ عمیق ولی کوتاه
یک همنشینیِ سالم اما بدون ادامه.
یک نفر که انگار مرا از جنگل سرد و تاریکی که در آن گم شده ام نجات بدهد، به کلبه ی دنج و گرم خودش ببرد، برایم چای بریزد و بی آنکه بپرسد چرا و از کجا می آیم، مقابلم بنشیند، حرف های مرا بشنود و شانه های مرا برای تسکین بفِشارد و حالم که خوب شد، نپرسد کجا؟ فقط راه خیابان را نشانم بدهد، در آغوشم بگیرد و برایم آرزوهای خوب کند و از او که دور شدم، احساس کنم خدا را در کالبد یک انسان ملاقات کرده ام که اینقدر آرامم..

مآه
مآه
به تو پناه می برم،
از اینجا...
از وسط این هیاهوها،
این سیاه ها و خاکستری ها،
از بین تمام این نگاه های خالی،
باز هم
به تو
پناه می برم.
پناه می برم به عشق، به شعر، به تو.

رها
رها
امروز تا این لحظه روزِ بدون استفاده از مُسَکِن بود :هورا

خانوم اِچ
خانوم اِچ
همه وجود و بودنم بشه فدای نگات🫠


یاس
یاس
با تشکر از دوستان عزیزی که کمک کردن
دلتون شاد
کادو نیلو خریداری شد
دفتر نقاشی-دفتر مشق
جامدادی
کره زمین که پایه ش تراش
خرس
دفترچه الفبای فارسی
اموزش اعداد
خط کش
شابلون حیوانات و گل و گیاهجاقلمی فانتزی دماسنج دار
بقیه ش هم یادم‌نیست کادو باز کرد عکس میدم
صد تومن هم فروشنده شریک کردم :دی
سعی کردم چیزهای فانتزی بخرم که به تحصیلش هم کمک کن هم ریاضی هم هنر و علوم و فارسی

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
هادی چطوری بهتر شدی دیروز فهمیدم مریض شدی ان شاءالله خدا شفاء بده

aliaga
aliaga
بزار یچیزی رو بهت بگم،
نگاه نکن به کسی که تو ۱۷ سالگی
گوشی ۶۰ میلیونی دستشه.
یا کسی که هیچ استعدادی نداره،
ولی ماشین چند میلیاردی سوار میشه.
نگاه نکن به کسی که فقط عینک دودیش
از تموم دارایی هات گرون تره.
ببین این دنیا انصاف نداره
پس چرا واسه چیزی‌ که انصاف نداره
ابراز ناراحتی کنی؟
مطمئن باش کسی که به ظاهر از تو موفق‌تره،
چیزی از تو بیشتر نداره
اینو وقتی میفهمی که همچیشو ازش بگیرن
معلوم میشه که کی سرش به تنش میارزه!

صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو