خانوم اِچ
کاش یبارم ک شده ذوق میکردمو کنسل نمیشد
کاش یبارم ک شده میگفتم شانس آوردم
کاش یبارم ک شده باورم نمیشد که یه اتفاق خوب برام افتاده
کاش یبارم ک شده مث بقیه خوشحال بودم
کاش ...
گوه بگیرن این زندگی نکبت بارو...
هیوا
دلم میخواهد از من به نیکی یاد کنی. حالا که عزیزترین و تنها رفیقت نیستم، حالا که آدمهای دیگری در مسیر جهان تو رفت و آمد دارند؛ کاش آنقدر از خودم در ذهنت خاطرات خوبی ساخته باشم که هرکجا که حرف از من شد، یاد من که افتادی، ذهنت بی اختیار حوالیِ من بایستد و با تصور حضور من، احساس آرامش کنی، ناخودآگاه چشمانت را ببندی، به خاطرات خوبی که از من داری فکر کنی و لبخند بزنی... کاش از معاشرت و رفاقتی که با من داشتی، به عنوان تجربهای شیرین و لذتبخش یاد کنی. کاش با لبخند و اشتیاقی عمیق در ذهن و خاطرت تداعی شوم و کسی باشم که با فکر کردن به او، انگیزه و دلایل بیشتری برای زیستن داری... من نمیخواهم همیشه به من فکر کنی، اما میخواهم همان کسی باشم که در قشر سبز و ماندگار ذهنت جای گرفته و یادش که میافتی، با تصور حرفها و نگاهها و لبخندهای او آرام میگیری...
هیوا
یک روز به خودم اومدم دیدم حال خوبم وابسته شده به چند ورق قرص که از ترس، تمام روزهامو به شکل منظمی سراغشون میرم. زنگ زدم به دکترم گفتم دیگه قرص نمی خوام، من خوب شدم. گفت نمیتونی یکهو قطع اش کنی. گفتم می تونم. الان حس می کنم بهترم. گفت نمیتونی يكدفعه دست از مصرف دارویی كه چند وقته كنترل بدن و اندام و افكارتو توی دستش گرفته برداری. بايد كمش كنی تا بتونی قطعش كنی. هيچ چيزی رو نميشه يکهو قطع كرد. پرسیدم اگه قطعش کنم چی میشه؟ گفت اون باهات رابطشو تموم کرد رفت با یکی دیگه... چی شد؟ رسیدی به همین قرص ها. نمیتونی یکی رو دوست داشته باشی بعد یکدفعه دوستش نداشته باشی. نمیشه یکی همش باشه و بعد یکهو نباشه. شاید اگر به مرور کمرنگ می شد حضورش، دیگه برات مهم نبود اما تو چون یکهو از کنارت رفت، زمین خوردی. در جوابش گفتم اون یکهو نرفت دکتر. از خیلی وقت قبل رفته بود. از چشماش، از حرفاش، از نگاهش معلوم بود. از خنده هاش که زود خشک می شد تو صورتش، از وقتی احساسش کمرنگ شد، از وقتی بهانه برای نبودن می آورد و هر روز سردتر میشد، معلوم بود... هربار بیشتر از قبل رفته بود. فقط من تو خواب خودم بودم و خبر نداشتم.
donya 👩👧👦
همه ایرانیا
بابابزرگشون یه زمین داشته که مفت فروختتش
😂😂😂😂😂😂
خانوم میم
🌱
آدم بايد يكيو داشته باشه
مثل شمس لنگرودى
بهش بگه:
"وقتى در من نگاه ميكنى
زخمهاى من آرام ميگیرند..."
جهل عربا ایرانیارو گرفته
انگار خودشون تو جوونی هیچ غلطی نکردن حالا گیر دادن ب بچه ها، بجای اینکه 4تا کتاب بخونن ک باید چیکار کنن فقط ب زور متوسل میشن
زنهای قدیمی ما بختیاریا اکثرا خالکوبی سبز روی دست و بدن دارن، چن روز پیش مادرشوهرم هی میگف نگاه کن دخترا چقد بی حیا شدن چیکار ک نمیکنن همه جاشون رو عمل کردن!
گفتم اقتضای سنشون هست دیگه درست میشن!
گف یجوری میگی انگار ما تو سن اینا نبودیم! گفتم خب شما هم ک الان خالکوبی دارین رو صورتتون، بینیتون هم سوراخه و حتما خلخال داشتی! لباس محلی ای ک اون زمان میپوشیدی هم موهاتون از دو طرف در میاوردن، گف اینا رو اون زمان همه انجام میدادن و بد نبود! گفتم خب اینا رو هم الان تقریبا همه انجام میدن و بد نمیدونن!!!
نمیدونم این حجم از مستبد بودن و زورگویی رو چجوری توجیه میکنن برا خودشون
مشکل هم اینه کار اونا ارزش و عرف بوده
خدا ان شاالله اخر و عاقبت همه رو ختم به خیر کنه