یافتن پست: #نمی

مهاجر
مهاجر
اولین خریدم از نمایشگاه الان رسید {-165-}
همچنان منتظرم هشتای دیگه هم برسن{-165-}

امیر علی
امیر علی
تو اسپانیا بیش از 70% ازدواج ها از طریق اینترنته



اونوقت تو ایران بعد از 3 ماه چت کردن با دختره میفهمی اسمش ممده...!

خيلى بيشعورى ممد🤨

حسام
حسام
با دو حرکت ما را در ساینا دنبال کنید...ابتدا روی پروفایل کلید کنید سپس علامت به علاوه بالا سمت راست را فشار دهید..به همین راحتی محبوب ما شوید.{-23-}


aliaga
aliaga
ممدا و امیرا و علی ها جم شن اینجا فردا میام کارشون دارم

:بای

aliaga
aliaga
آغاااااااا جان عمتون پروفاتونو از خصوصی درآرید


لنت بت هادی با این آپشنای مزخرفط

حسام
حسام
یه جلسه سنگین کاری که هر کدمون یه چرتی گفتیم و هیچ کدوم هم نفهمیدیم کی چی گفت داشتیم ...مفید و تاثیر گذار با انبوهی از سر درد. {-204-}

خانوم اِچ
خانوم اِچ
وای ترو خدا یه راه حل سریع برا خوابیدن باد دندون بگید 🥺😭😭😭 پنج شنبه مهمون دارییمممم

rahim
rahim
«به عارفی گفتند: ای شیخ! دل های ما خفته است که سخن تو در آن اثر نمی کند چه کنیم ؟ گفت: کاش خفته بودی که هرگاه خفته را بجنبانی ، بیدار می شود؛ حال آنکه دل های شما مرده است که هر چند بجنبانی ، بیدار نمی شود.»

مهاجر
مهاجر
پستچی بدرد نخور
من چهار ساعته نشستم خونه که گم شی بیای
بیا دیگهههههه

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
-خوشمزس-

...
...
‏اگه باهاش حالت خوبه
‏اگه مهربونه
‏اگه ذوق‌و تو چشمات میاره
‏اگه میفهمدت و میتونی کنارش خودت باشی!
‏اگه پا به پاش میتونی بی پروا دیوونگی کنی،
‏دلیل خنده های از ته دلته...
‏دستاشو بگیر!
شاید دیگه هیچوقت نتونی این حس و با کسی تکرار کنی...


دانلود موزیک



شامی
شامی
وجودش میان آرزوهایم همیشگیست...🖤



حسام
حسام
👻معصومیت های از دست رفته !!
هیچ وقت اولین دروغی 🌶 که شنیدم از یادم نرفته وشاید به این دلیل بود که هنوز معصوم بودم. حدود دو یا سه سالم بود 👶تو عالم بچگی به پدر 🧔 پیله کرده بودم که منم با خودت ببر بیرون 🛵و هر کاری می کرد نمی تونست از دست من خلاص شه. برای همین یه ترفندی زد و گفت برو و از مادرت 🧕اجازه بگیر و بیا بریم. رفتم و برگشتم دیدم بابا رفته ؟!! 🏍 چون هنوز مفهوم دروغ را نمی دونستم تا چند دقیقه مات و مبهوت بودم و دلیل این رفتار را نمی دونستم. بله عزیزان همه انسانها با طینت پاک به دنیا میان و آرام و آرام معصومیت خودشونو از دست می دن تا جایی که خیلی از🔥 ناهنجاری ها براشون عادی می شه. مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید. 😉
امضاء : خودم 🌹

rahim
rahim
گویند روزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش بازگرداند.

او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟

گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین! اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.
همچین دزدی هم مگه هست:خخخ

امیر علی
امیر علی


صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو