یافتن پست: #نثار

Sara
Sara
آن روز فرا میرسد ...
روزی که تمامشان ، تنهایت میگذارند !
تمامِ آن هایی که قولِ تکیه گاه بودن
به تو داده بودند ،
میروند و نشانت می دهند
که بیهوده اعتمادت را نثارشان کرده بودی !
اما غصه خوردن ندارد ،
یک نفر هنوز هم برایت مانده ...
همانی که تمامِ لحظاتی که
حتی تو به او فکر هم نکرده ای ،
هوایت را داشته ...
همان که من " خدا " میخوانمش

Sara
Sara
آن روز فرا میرسد ...
روزی که تمامشان ، تنهایت میگذارند !
تمامِ آن هایی که قولِ تکیه گاه بودن
به تو داده بودند ،
میروند و نشانت می دهند
که بیهوده اعتمادت را نثارشان کرده بودی !
اما غصه خوردن ندارد ،
یک نفر هنوز هم برایت مانده ...
همانی که تمامِ لحظاتی که
حتی تو به او فکر هم نکرده ای ،
هوایت را داشته ...
همان که من " خدا " میخوانمش{-118-}{-118-}{-118-}

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
سلام نواهای زیر که توسط زنان روستای کوچ در مجالس عزا ی زنانه خوانده می شود و تعدادی از این نواها گاهی در پشت کار قالیبافی ویا در هنگام دروی گندم ویا در شبهای زمستان در مراسم آتشانی به عنوان فراقی در دوری از مسافر به غربت رفته ویا سربازی که درشهری دور سربازاست ئغریب است و یا در دوری از یار ئدوست وخواهر وبرادر و-که از هم جدا شده اند- به عنوان فراق خوانده می شود وبیانگر درد وفراق وجدایی است واما برگردیم به مجلس نواخوانی زنانه :

بصد خواری بزرگ کردم درختی که درسایه ش نشینم گاه ووقتی سمال آمد درخت ازریشه برکند بسوزد این چنین طالع و بدختی.

2-ای چرخ فلک چرا چنینم کردی ؟ برسنگ زدی ونگین نگینم کردی

دراول عمر خود ندیدم خوبی در آخر عمر گوشه نشینم کردی.

3-غربت خراب ومو خراب غربت مو(من) گوشه نشین آفتاب غربت

شاالله که نیایه آب از غربت تا مو نکشم جور وجفا ازغربت .

4- در غریبی ناله کردم ، هیچ کس یادم نکرد در قفس جان دادم وصیاد ، آزادم نکرد

همتی می خواستم ازگردش چرخ فلک چرخ بی همت خرابم کرد وآزادم نکرد.

5-آنجا که غریب ناله ی زار کند

حضرت@دوست
حضرت@دوست
﴿فاصبر ان وعد الله حق﴾
صبر کن که همانا وعده خداوند حق است».


هیچ وقت بابت هایی که دیگران کرده اید و بعدها به این نتیجه رسیده اید ای برای عشق شما نبوده اند، نخورید...

شما آن چیزی را که باید به زندگی ، بخشیدید؛ و چه چیزی زیباتر از ...

هر رنج دوست داشتن ست بر روح

سکوت شب
سکوت شب
شب یلداست؛ شبى که در آن انار محبت دانه مى شود و سرخى عشق و عاطفه،
نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما؛
شبى که داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود.

iraj
iraj
بعضی ها بیماری "کور محبتی" دارند ،
چشم و قلب شان فقط یک طیف کوتاه و کوچک
از محبت را میبیند و تشخیص میدهد ،
دریایی از محبت را نثارشان کنی ،
فقط ذره ای از آن را میفهمند ،
خودتان را خسته نکنید ،
محبت تان اسراف می شود ،
شاید این محبتی که امروز هدر میدهید
روزی دنیای انسانی را
زیباتر سازد !
محبت تان را اسراف نکنید ...

فقط خدا
فقط خدا


پنجشنبه ای دیگر

و چشم انتظاری اموات

به خیرات شما خوبان

دسته گلی از صلوات و فاتحه

نثارِ روح عزیزشان کنیم

یاد کنیم تا یادمان کنند

روحشان شاد و یادشان گرامی

:گل اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم:گل

سکوت شب
سکوت شب
افسوس که کسی نیست........

افسوس که کسی نیست تاگذشته های پرملالم را از من بگیرد

وآینده ای پراز شادی را به قلبم هدیه کند

افسوس که کسی نیست!

تا بار فراق وجدایی را از دوش من بردارد

وکوله باری از محبت خویش را جایگزین آن کند

افسوس که کسی نیست.......

از من بخواهد ناگفته های قلبم را که عمریست خک خورده سینه ام شده است را برایش بازگو کنم

ودر پاسخ عشق بی پایانش را نثار دل بیمارم کند!

افسوس.........

افسوس که در این روزگار کسی نیست

جز سکوت وتنهایی و دلتنگی که عمری گوشه نشین قلبم شده اند

وهروز غم را بادلم همخوانی می کنند.

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
mh.asayesh



مژده مژده شد روشن، ُ چشم اهل دين به به گشته جشن ميلاد مير مومنين به به

بيت حق چراغان شد ، عرش نور باران شد از پرتورخسار فرمانده ي دين به به

اي شيعه نما شادي ، آمد از خدا هادي رهنماي دنيا و روز واپسين به به

چشم مصطفي روشن ، عالم همه شد گلشن زآفريدگار اورا آمد آفرين به به

فوج ملک از بالا، ذکر يا علي گويا دسته گل بر افشانندبر روي زمين به به

بر قدوم آن سرور، ريز شد گل احمر لا حول ولا بر آن فرخنده جبين به به

رمز هل اتي آمد ، حجت خدا آمد بر خاتم پيغمبر آمده نگين به به

گل نما نثار امشب ، بر قدوم يار امشب خانه زاد حق آمد بر ياري دين به به

نقل ها بر افشانيد ، مدح ومنقبت خوانيد دست حق عيان آمد ، خوش ز آستين به به

قلب (کربلايي) شاد ، زاين جشن وازاين ميلاد از لحد کند فرياد ، تاروز پسين به به --

--نقل ازصص 61-62 شکوفه هاي غم -جلد اول-نادعلي کربلايي -انتشارات خزر -تهران ----

---(سرود در ولاد

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
@afshin-rastegar

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
در ولادت امیر المومنین ،مولدکعبه:mh.asayesh



مژده مژده شد روشن، ُ چشم اهل دين به به گشته جشن ميلاد مير مومنين به به

بيت حق چراغان شد ، عرش نور باران شد از پرتورخسار فرمانده ي دين به به

اي شيعه نما شادي ، آمد از خدا هادي رهنماي دنيا و روز واپسين به به

چشم مصطفي روشن ، عالم همه شد گلشن زآفريدگار اورا آمد آفرين به به

فوج ملک از بالا، ذکر يا علي گويا دسته گل بر افشانندبر روي زمين به به

بر قدوم آن سرور، ريز شد گل احمر لا حول ولا بر آن فرخنده جبين به به

رمز هل اتي آمد ، حجت خدا آمد بر خاتم پيغمبر آمده نگين به به

گل نما نثار امشب ، بر قدوم يار امشب خانه زاد حق آمد بر ياري دين به به

نقل ها بر افشانيد ، مدح ومنقبت خوانيد دست حق عيان آمد ، خوش ز آستين به به

قلب (کربلايي) شاد ، زاين جشن وازاين ميلاد از لحد کند فرياد ، تاروز پسين به به --

--نقل ازصص 61-62 شکوفه هاي غم -جلد اول-نادعلي کربلايي -انتشارات

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
mh.asayesh



مژده مژده شد روشن، ُ چشم اهل دين به به گشته جشن ميلاد مير مومنين به به

بيت حق چراغان شد ، عرش نور باران شد از پرتورخسار فرمانده ي دين به به

اي شيعه نما شادي ، آمد از خدا هادي رهنماي دنيا و روز واپسين به به

چشم مصطفي روشن ، عالم همه شد گلشن زآفريدگار اورا آمد آفرين به به

فوج ملک از بالا، ذکر يا علي گويا دسته گل بر افشانندبر روي زمين به به

بر قدوم آن سرور، ريز شد گل احمر لا حول ولا بر آن فرخنده جبين به به

رمز هل اتي آمد ، حجت خدا آمد بر خاتم پيغمبر آمده نگين به به

گل نما نثار امشب ، بر قدوم يار امشب خانه زاد حق آمد بر ياري دين به به

نقل ها بر افشانيد ، مدح ومنقبت خوانيد دست حق عيان آمد ، خوش ز آستين به به

قلب (کربلايي) شاد ، زاين جشن وازاين ميلاد از لحد کند فرياد ، تاروز پسين به به --

--نقل ازصص 61-62 شکوفه هاي غم -جلد اول-نادعلي کربلايي -انتشارات خزر -تهران ----

---(سرود در ولاد

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
آثار مرا در وبلاگ زیر جستجوی کنید:



moh3131.tebyan.net

شرکت هوشمندسازان
شرکت هوشمندسازان
اگر بتوانم فقط 3 نفر را خوشحال کنم،بر رفتار 3 هزار نفر تاثیر گذاشته ام . خوشحال کردن مردم یک شهر کار ساده ای نیست اما اگر بتوانم چند نفر را خوشحال کنم کار بزرگی انجام داده ام. روح زندگي ما همين عشق است.هر وجودي روحي دارد و روح زيست اصلي ما عشقي است كه مي آفرينيم و نثار هستي مي كنيم.

حال آنكه برخي از ما با يك ادبيات ناپسند در پي فرصتيم كه همديگر را تحقیر كنيم؛

واااي چقدرر چاق شدي!
موهاي سفيدتم كه كم كم در اومد
اينهمه كار ميكني براي اينقدرر در آمد؟!
تو واقعاً فكر ميكني در اين امتحان قبول ميشي؟!
و....
اين جملات و امثال آنها كاملاً مخرب نيروي عشق هستند و عشق را از رابطه ها گريزان مي كنند.اگر بتوانيم زيبايي را در نگاه خودمان جاي دهيم اصولاً عشق است كه از وجود ما ساطع ميشود.
بياييم جريان عشق را در زندگي خود جاري كنيم. [ لینک]




صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو