یافتن پست: #مولانا

reihane
reihane
رقص آن‌جا کُن که "خود" را بِشْکَنی
پَنبه را از ریشِ شَهْوت بَرکَنی

رَقْص و جولان بر سَرِ میدان کُنند
رَقْص اَنْدَر "خونِ خود" مَردان کُنند

چون رَهَند از دستِ "خود"، دَستی زَنَند
چون جَهَند از نَقصِ خود، رَقصی کُنند

مُطرِبانْشانْ از "دَرون" دَف می‌زَنَند
بَحْرها در شورشان کَف می‌زَنَند

تو نبینی لیکْ بَهْرِ گوش‌شان
بَرگ‌ها بَر شاخ‌ها هم کَف‌زَنان

تو نبینی بَرگ‌ها را کَف زدن
"گوشِ دل" باید، نه این گوشِ بَدَن

مولانا

reihane
reihane
طبق قوانین فیزیک قرار دادن یک آهن در میدان مغناطیسی، پس از مدت کوتاهی آنرا به "آهنرُبا" تبدیل می‌کند ، حال قراردادن یک ذهن در میدان مغناطیسی بدبختی ، می شود بدبختی رُبا!

و قرار دادن در میدان مغناطیسی خوشبختی، می‌شود خوشبختی رُبا. هرچه را که می‌بینید،
هرآنچه را که می‌شنوید، و هر حرفی که می‌زنید،
همه دارای انرژی مغناطیسی هستند و ذهن شما را همانرُبا می‌کنند!

به قول حضرت :

تا درطلب گوهر کانی، کانی
تا در هوس لقمه نانی، نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی، دانی
هرچیز که در جستن آنی، آنی

fatme
fatme
مولانا:« آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند»{-161-}

fatme
fatme
هم مسجدو هم کعبه وهم قبله بهانه است
دقت بکنی نور خدا داخل خانه است

در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
اول تو ببین قلب کسی را نشکستی؟

اینگونه چرا در پی اثبات خداییم؟
همسایه ی ما گشنه و ما سیر بخوابیم

در خلقت ما راز و معمای خدا چیست؟
انسان خودش آیینه یک کعبه مگر نیست؟

برخیز و کمی کعبه ی آمال خودت باش
چنگی به نقابت بزن و مال خودت باش

تصویر خدا پشت همین کهنه نقاب است
تصویرخداواضح وچشمان توخواب است

شاید که بتی در وسط ذهن من و توست
باید بت خود ، با نم باران خدا شست

گویی که خدا در بدن و در تنمان هست
نزدیکترازخون و رگ گردنمان هست...
{-171-}
مولانا

حضرت@دوست
حضرت@دوست

که دنیا خیلی خیلی کوچکتر و فانی‌تر از آن است که ما فکر می‌کنیم برایش می‌توانیم بجنگیم یا مثلا سر بقیه را کلاه بگذاریم یا دروغ بگوییم و کار‌های خطایمان را توجیه کنیم... به نظر من ویروس کرونا فانی بودن این دنیا را به ما فهمانده است و هیچ ارزشی ندارد و فرقی بین فقیر و غنی و سیاستمدار و غیرسیاستمدار هم نگذاشته است.
به قول مولانا
نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم هر کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تو حافظ، شمس،مولانا، تو بیدل، صائب و خیام

که زانو می‌زند هرروز و شب در آستانت شعر

حضرت@دوست
حضرت@دوست
"عشق چرخی است که بر محور تن می چرخد / مثل یاد تو که دور سر من می چرخد"
در زمان مجنون خوبان بودند از لیلی خوبتر، اما محبوب ِ مجنون نبودند. مجنون را می گفتند که از لیلی خوبترانند؛ بر تو بیاریم. او می گفت که آخر من لیلی را به صورت دوست نمی دارم و لیلی صورت نیست. لیلی به دست من همچون جامی است. من از آن جام شراب می نوشم. پس من عاشق شرابم که از او می نوشم و شما را نظر بر قدح است، از شراب آگاه نیستید. اگر مرا قدح زرین بود مرصّع به جوهر و درو سرکه باشد یا غیر شراب چیز دیگری باشد، مرا آن به چه کار آید؟ کدوی کهنه شکسته که درو شراب باشد به نزد من بِه از آن قدح و از صد چنان قدح. این را عشقی و شوقی باید تا شراب را از قدح بشناسد. همچنانکه آن گرسنه ده روز چیزی نخورده است، و سیری به روز پنج بار خورده است. هر دو در نان نظر می کنند. آن سیر صورت نان می بیند . گرسنه صورت جان می بیند. زیرا این نان همچون قدح است و لذت آن همچون شراب است در وی، و آن شراب جز به نظر اشتها و شوق نتوان دیدن. اکنون اشتها و شوق حاصل کن تا صورت بین نباشی و در کون و مکان همه معشوق بینی./" فیه ما فیه / مولانا"

حضرت@دوست
حضرت@دوست
خاطره های تلخت
هر شب مرا
به رگبار می بندند…
اما
هنوز نبض عشقت می زند !
به من بگو
چقدر یک نفر می تواند
هرشب
به قلب خودش شلیک کند
و صبح ، دوباره
دوست داشتن ات را
از سر شروع کند؟؟!!
بقول مولانا
دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی
پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
/"مولانا"
در هوس خیال او همچو خیال گشته ام/اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم؟
عشق، تنهایی را نمی‌زُداید، هویدا می‌کند.

برای فرار از تنهایی به دامان عشق پناه می‌بریم و همین عشق، ابعاد پنهان و کمتردیده‌‌شده‌ی تنهایی‌مان را رو می‌کند.

با این حال، همه‌ی انسان‌ها به نوعی نیازمند «ربوده شدن» هستند. اینکه کسی، چیزی، آنها را از خودشان دور کند، از خودشان برباید. کریستین بوبن می‌گوید: «ما همه از این رنج می‌بریم که به اندازه‌ی کافی ربوده نشده‌ایم.»


دانلود موزیک



حضرت@دوست
حضرت@دوست
عشق=تنهایی
گر چه عشق، مرهم تنهایی است و خستگی و درماندگی ناشی از دویدن در برهوت تنهایی را التیامی می‌بخشد، اما خودِ عشق، ضرورت تنهایی را نیز فراچشم می‌آورد. گویا آدم‌هایی که در خویشتن به قدر کافی خلوت نکرده‌اند و طعم گس تنهایی را به خوبی نچشیده‌اند، غنای کافی برای یک تجربه‌ی عاشقانه‌ی سرشار ندارند. اما این ارتباط دوسویه است. عشق نیز ما را قادر به کشف تنهایی‌مان می‌کند، کشف ابعادی از مساحت تنهایی‌مان که پیشتر، پیدا نبوده است.
«بر عکس همه‌ی آدمها که فکر می‌کنن آدم عاشق میشه تا تنهایی‌اش رو پُر کنه، من فکر می‌کنم آدما عاشق می‌شن تا تنهاییشونُ بزرگتر کنن!»(همه می‌گویند دوستت دارم}
مولانا می فرماید ......
چون خیال تو درآید به دلم رقص کنان/ چه خیالات دگر مست درآید به میان/ سخنم مست و دلم مست و خیالات تو مست/ همه در همدگر افتاده و در هم نگران/ "

حضرت@دوست
حضرت@دوست
* به غیر عشق آواز دُهُل بود/ هر آوازی که در عالم شنیدم/"مولانا"

حضرت@دوست
حضرت@دوست
العینُ الّتی تمتلئُ بِک

لن تَنظُرَ لِغَیرِک

حاضراً کنتَ أم غائباً

***********************

چشمی که از تو لبریز شود

هرگز به دیگری نگاه نمی کند

خواه تو حاضر باشی یا غایب

++ مولانا در همین مضمون می گوید: چون نگرم به غیر تو؟ ای به دو دیده سیر تو/ خاصه که در دو دیده شد نور تو پاسبان من


دانلود موزیک



حضرت@دوست
حضرت@دوست
نامه مجنون
* مجنون خواست که پیش لیلی نامه نویسد قلم در دست گرفت و این بیت گفت:

خیالُکِ فی عَینی/ وَ إسمُکِ فی فَمی/ وَ ذِکرُکِ فی قلبی إلی أین أَکتُبُ؟

خیال تو مقیم چشم من است/ و نام تو از زبان خالی نیست/ و ذکر تو در صمیم جان جای دارد/ پس نامه پیش کی نویسم؟
چون تو در این محل ها می گردی قلم بشکست و کاغذ بدرید/ " فیه ما فیه - مولانا"

حضرت@دوست
حضرت@دوست
العینُ الّتی تمتلئُ بِک

لن تَنظُرَ لِغَیرِک

حاضراً کنتَ أم غائباً

***********************

چشمی که از تو لبریز شود

هرگز به دیگری نگاه نمی کند

خواه تو حاضر باشی یا غایب

++ مولانا در همین مضمون می گوید: چون نگرم به غیر تو؟ ای به دو دیده سیر تو/ خاصه که در دو دیده شد نور تو پاسبان من

صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو