سارا
داشتم با ماشینم می رفتم سر کار که موبایلم زنگ خورد،گفتم بفرمایید.الووووو.....
فقط فوت کرد!:
گفتم اگه مزاحمی یه فوت کن اگه می خوای با من دوست بشی دو تا فوت کن،
دو تا فوت کرد...
گفتم اگه زشتی یه فوت کن،اگه خوشگلی دو تا فوت کن،دو تا فوت کرد...
گفتم اگه اهل قرار نیستی یه فوت کن اگه هستی دو تا فوت کن،دو تا فوت کرد...
گفتم من فردا میخوام برم رستوران شاندیز،اگه ساعت 12 نمیتونی بیای یه فوت کن،
اگه میتونی بیای دو تا فوت کن.دوباره دو تا فوت کرد...
با خوشحالی گوشی رو قطع کردم.فردا صبحش
بهترین لباسامو پوشیدم و با ادکلن دوش گرفتم فکرم همش تو قرار امروز بود.
داشتم از خونه در میومدم که زنم صدام کرد و گفت:ظهر ناهار میای خونه؟
اگه نمیای یه فوت کن،اگه میای دو تا فوت کن
برگی از خاطرات دهه پنجایی ها
donya 👩👧👦
موبایلم رو گذاشتم لای کتابم و باهاش ور میرفتم که الکی مثلا دارم درس میخونم یهو برق رفت بابام گفت اون نور رو کتاب چیه؟
گفتم تا حالا چیزی در مورد نورِ دانش شنیدی؟!
با اون زانویی که زد تو شکمم معلوم بود نشنیده🤕😂
donya 👩👧👦
با تمسخر از بابا بزرگم پرسیدم ..!
بابا بزرگ؛ آخه شما چطوری زندگی می کردین!؟🤔
نه تکنولوژیی؛
نه هواپیمایی؛
نه ماشینی؛
نه کامپیوتری و نه موبایلی ..!
گفت:
همونطوری که شما الان زندگی می کنین ..!
نه نمازی
نه عبادتی
نه تربیتی.. نه اخلاقی ..! نه ادبی...
نه احترامی
نه شعوری...
یعنی زد لهم کرد... 😒😂😂
donya 👩👧👦
نامه ی برای خودم:
میدونم این روزا خیلی خستهای؛ میدونم خسته شدی از بس تلاش کردی و نرسیدی؛ خسته شدی از بس خواستی و نشد. میدونم از شب بیداری هات خسته ای؛ میدونم قلبت از اینکه دیگران فراموشت کردن شکسته؛ میدونم چقدر داری تلاش میکنی؛ که خودتو یه آدم شاد و خندون نشون بدی، ولی لطفا کم نیار. لطفا همینجوری که هستی قوی بمون. از جنگیدن برای آرزوهات دست نکش.
یه روز خوب میاد.