با عشقم داشتیم تکالیفش و حل میکردیم که رفت سرویس.از سرویس که اومد دیدم یه بغضی داره ،
+ میگم چی شده؟
_ میگه هیچی
+جاییت درد میگیره؟
_ نه
+ پس چته مامان؟
_ هیچی ،فقط دلم میخواد گریه کنم شما نبینین
بغلش گرفتم
+ تو بغلم گریه کن مامان.
یکم که گریه کرد
_ میگه اون فیلم چینیه بود که باهم دیدیدم ،مامان با بچش از اونجا رفته بودن ، مامان رو بردن زندان و مرد . نمیخوام مثل اون بشی .
کلا بچم تو فاز مردن منه
هر شب مردد میشم فردا روزه بگیرم یا نه
و نتیجه می گیرم بگیرم
فرداش حالم جوریه که میگم خدا توبه باشه مهمونت نمیشم فقط این حال سگ رو نرمال کن بشه برم سرکار