پدری در تبریز فرزند ۱۷ سالهاش را به دلیل «رفتار و آرایش زنانه» به قتل رساند
🔹رکنا نوشت: مردی در تبریز فرزند ۱۷ ساله خود به نام «پارسا» را به دلیل «رفتار و آرایش زنانه» و «رابطه با همجنس خود» به قتل رساند و سپس خود را به پلیس معرفی کرد.
🔹این مرد درباره انگیزه قتل به پلیس گفت: نمی توانستم در میان فامیل و آشنا سرمان را بالا بگیرم.
🔹این مرد درباره روز حادثه توضیح داد: به بهانه اینکه (او را) به بیمارستان رازی میبرم و بستری میکنم از خانه بیرون بردم اما به جای بیمارستان به یکی از مناطق اطراف تبریز برده و او را به قتل رساندم و با پلیس تماس گرفتم و ماجرا را برایشان گفتم.
انگار خودشون تو جوونی هیچ غلطی نکردن حالا گیر دادن ب بچه ها، بجای اینکه 4تا کتاب بخونن ک باید چیکار کنن فقط ب زور متوسل میشن
زنهای قدیمی ما بختیاریا اکثرا خالکوبی سبز روی دست و بدن دارن، چن روز پیش مادرشوهرم هی میگف نگاه کن دخترا چقد بی حیا شدن چیکار ک نمیکنن همه جاشون رو عمل کردن!
گفتم اقتضای سنشون هست دیگه درست میشن!
گف یجوری میگی انگار ما تو سن اینا نبودیم! گفتم خب شما هم ک الان خالکوبی دارین رو صورتتون، بینیتون هم سوراخه و حتما خلخال داشتی! لباس محلی ای ک اون زمان میپوشیدی هم موهاتون از دو طرف در میاوردن، گف اینا رو اون زمان همه انجام میدادن و بد نبود! گفتم خب اینا رو هم الان تقریبا همه انجام میدن و بد نمیدونن!!!
نمیدونم این حجم از مستبد بودن و زورگویی رو چجوری توجیه میکنن برا خودشون
یه کلیپ دیدم از ایلان ماسک که میگفت توو اینستا احساس بدبختی میکردم ، برای همین دیگه پست نذاشتم
فک کن
پولدارترین آدم هم با دیدن ادا اصول و نمایش های ملت افسرده شده بود
مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت.
چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت، چشمش هم ضعیف بود، بنابراین روزنامه هم نمی خواند.
او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و محاسن ساندویچ های خود را شرح داده بود.
خودش هم کنار دکه اش می ایستاد و مردم را به خریدن ساندویچ تشویق می کرد و مردم هم می خریدند.
کارش بالا گرفت لذا او ابزار کارش را زیادتر کرد.
وقتی پسرش از مدرسه نزد او آمد، به کمک او پرداخت.
سپس کم کم وضع عوض شد.
پسرش گفت: پدر جان، مگر به اخبار رادیو گوش نداده ای؟ اگر وضع پولی کشور به همین منوال ادامه پیدا کند کار همه خراب خواهد شد و شاید یک کسادی عمومی به وجود بیاد.
باید خودت را برای این کسادی آماده کنی.
پدر با خود فکر کرد هر چه باشد پسرش به مدرسه رفته به اخبار رادیو گوش می دهد و روزنامه هم می خواند پس حتماً آنچه می گوید صحیح است.
بنابراین کمتر از گذشته نان و گوشت سفارش داده و تابلوی خود را هم پایین آورد و دیگر در کنار دکه خود نمی ایستاد و مردم را به خرید ساندویچ دعوت نمی کرد.
فروش او ناگهان شدیداً کاهش یافت.
گفتم عدالت یه فریضه ی دینی و انسانیه
اینکه یکی مسلمون نیست اما عدالت داره یه بحثه
اما کسی که دینداره باید قضاوتش از روی عدل باشه و باقی مسائلش هم
چون دینش داره بهش می گه چی کار کنه چی کار نکنه.
لا اکراه فی الدین قد تبین رشد من الغی
اگه ضعف داره ضعف خودشه نه دینش
اگه در لباس دینه و کار خلاف دین می کنه مشکل منافقانه خود اون ادمه نه دینش.
اون ادمی که انسانیت رو می فهمه و اسلام رو نشناخته اگه بشناستش قطعا به سمتش میاد
درباره عدالت کشورای دیگم به نظرم می تونی بیشتر تحقیق کنی
موفق باشی عزیزم
بعدت وقولت مش فارق نکمل ولا نتفارق
دور شدی و گفتی وقتی برای باهم بودنمون نداری
هتمشی الدنیا من غیرک وعادی هعیش
بدون تو روزگار میگذره و من عادی زندگی میکنم
وادینی بموت من اللهفه یارتنی مقولتلک ننسی
از غم دارم میمیرم ای کاش بهت نمیگفتم همدیگه رو فراموش کنیم
و بحلم لو تکون فاکر ومنستنیش
همیشه ارزو دارم که بهم فکر کنی و منو فراموش نکرده باشی
عذااااااابی عذاب لا انا بشوفک ولا احنا صحاب
از دینت در جداییمون عذاب سختی میکشم
ولا عمری عملت حساب للی انا فیه
تو عمرم خطایی نکردم که لایق چنین عذابی باشم
اااه
حاولت انساک ومش قادر کمان انساک
سعی کردم فراموشت کنم و همچنان نمیتونم
ولو ایامنا مش واحشاک هقولک ایه ؟؟؟
اگر تو دلتنگ باهم بودنمون نشدی من چه باید بهت بگم؟
واحشنی ونفسی نتقابل ومن جوایا مش قابل
دلتنگتم و با خودم در جنگم ولی از درون نمیتونم بپذیرم
احس بحد غیرک انت واقرب لیه
کسی به غیر تورو داشته باشم وبهش نزدیک بشم
حبیبی ارجعلی من تانی ف
ولی عوضش فهمیدم ناهار چی درست کنم
پاشم برم بادمجون پوست بگیرم
راستی شنیدم مزدوج کردین
واقعیه یا کیکه؟
من که شش ماهه پادشاه ماه دارم
صحیح