من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم
بدون توشه و همراه بدون یاورو همسر
بدون اسب و ارابه بدون مرشد و راهبر
من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم
من از اعماق گمنامی من از گودال ناکامی
من از بن بست هر تصمیم پر از زخمای بی ترمیم
به دشواری شروع کردم به دشواری طلوع کردم
هزار مانع هزار دیوار هزار چاه کن به اسم یار
هزار شب ترس تیر خوردن بدست نارفیق مردن
من از وحشت شروع کردم پر از تر دید طلوع کردم
قدمهام گاهی سست میشد تنم یکباره یخ میکرد
یکی مثل شبه از دور سرم داد میکشید برگرد
ولی مقصد مقدس بود توقف مرگ زودرس بود
صلیب بردوش و لب خاموش
نه برگشتم نه ایستادم
به هر گردبادی تن دادم چه جون سختم نیفتادم
.
شاید خیلیا فکر میکنن
باید در نگاه اول جواب بدن
خب همسر یا خانواده!
محبوب زندگی ما علاوه بر
عزیزامون، اون کسی که
ما دوستش داریم تا حدی
که دلمون میخواد شبیه به
اون شیم و میشیم!
حالا فکرش بکنین اگر
در کنار نزدیکامون
محبوب آدمی وجود
مقدس سیدالشهدا باشه
یا ائمه و اولیاء خوب خدا
چقدر رنگ همه چیز
عوض میشه :)
.
سرتون رو درد نمیارم
نتیجه سوال این بود
به دایره آدمای مهم زندگیمون
جدیتر فکر کنیم
به محبوبمون،
و اگر بناست محبوبی
برای خودمون برگزینیم
از حالا یجور دیگه بهش
نگاه کنیم..
( چه زمینی چه آسمونی! )
#بلندنوشتها
#آنکهمحبوبتوباشدکیست!
.
عالی بود
🌹مرسی
فداتتت