یافتن پست: #فریاد

fatme
fatme
چقد ساکتین

حیران
حیران
خدایا چه بی‌حساب و بی‌صدا میبخشی
ولی ما چه حسابگرانه تسبیحِ ذکرمان را فریاد
میزنیم و می‌شماریم (:

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ما کشتۀ عشقیم

فتنه ی چشم تو چندان ره بیداد گرفت
که شکیب دل من دامن فریاد گرفت


حضرت@دوست
حضرت@دوست
مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت
گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت


حضرت@دوست
حضرت@دوست
دل سوخته

فتنه ی چشم تو چندان ره بیداد گرفت
که شکیب دل من دامن فریاد گرفت

آن که ایینه ی صبح و قدح لاله شکست
خاک شب در دهن سوسن آزاد گرفت

آه از شوخی چشم تو ، که خونریز فلک
دید این شیوه ی مردم کشی و یاد گرفت

منم و شمع دل سوخته ، یارب مددی
که دگرباره شب آشفته شد و باد گرفت

شعرم از ناله ی عشاق غم انگیزتر است
داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت

سایه ! ما کشتۀ عشقیم، که این شیرین کار
مصلحت را ، مدد از تیشه ی فرهاد گرفت


سارا
سارا
می زنم فریاد از حال پریشان خودم
اضطراب بی تو ماندن مانده در جان خودم
بی محابا گم شوم در چشم گریان خودم
چشم میبندم نبینم حال ویران خودم
آرزو را حبس کردم کنج زندان خودم
مانده ام پشت خیالات فراوان خودم

سارا
سارا
روزی که گذشت هیچ ازو یاد مکن
فردا که نیامده‌ست فریاد مکن

بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن

• خیام


یاس
یاس
🏴🏴🏴
🔺وقایع روز ششم محرم الحرام ۶۱ هجری قمری

🔹در شب ششم جناب حبیب بن مظاهر اسدی با اذن امام حسین علیه السلام برای آوردن یاور وکمک، به قبیله بنی اسد رفت. اسدیان پذیرفتند وحرکت کردند، ولی جاسوسان به عمر سعد خبر دادند و او عده‌ای را فرستاد تا مانع آن‌ها شوند. لذا درگیری رخ داد که در این میان جمعی از بنی اسد شهید و زخمی وبقیه ناگزیر به فرار شدند و حبیب به خدمت حضرت آمد و جریان را عرض کرد.

🔹عمر بن سعد نامه‌ای بدین مضمون از عبیدالله دریافت کرد که: با سپاهیان خود بین امام حسین (ع) و اصحابش و آب فرات فاصله بینداز، به طوری که حتی قطره‌ای آب به امام (ع) نرسد،‌‌ همان گونه که از دادن آب به عثمان بن عفان خودداری شد! عمر بن سعد ۵۰۰ سوار را در کنار شریعهٔ فرات مستقر کرد.
🔹یکی از آن‌ها فریاد زد:‌ ای حسین!... به خدا سوگند که قطره‌ای از این آب را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی!
🔹حضرت فرمودند: «خدایا! او را از تشنگی هلاک کن و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده.» حمید بن مسلم می‌گوید به چشم خود دیدم که نفرین امام (ع) عملی گشت.

سارا
سارا
ﺑﻌﺪ ﺍز ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺑﺮﺍی ﻣﻦ


ﻣﺜﻞِ ﻧﻤﺎز ﺧﻮﺍﻧﺪن ِ ﺑﺎ زور و ﺑﯽ وﺿﻮﺳﺖ

شامی
شامی
چنتایی که بلد بودم و بزنم تا روزانه بهش اضافه کنیم:D
: دست > :دست
: تشویق > :تشویق
: شاد > :شاد
: قهر > :قهر
: خنده > :خنده
: گریه > :گریه
: قهقهه > :قهقهه
= )) > =))
: ( > :(
: پی > :پی
: زبون > :زبون
: بغل > :بغل
: رقص > :رقص
: لرز > :لرز
: اه > :اه
: دعوا > :دعوا
: کتک > :کتک
: عینک > :عینک
: دعا > :دعا
: جارو > :جارو
: گل > :گل
: سوال > :سوال
: فکر > :فکر
: تعجب > :تعجب
: بزن قدش > :بزن قدش
: اوکی > :اوکی
: بای > :بای
: لاو >:لاو
: قلب > :قلب
: بوس > :بوس
: دروغ > :دروغ
: خواب > :خواب
: سوت > :سوت
: تعظیم > :تعظیم
: سکوت > :سکوت
: سلام > :سلام
: بی دندون > :بی دندون
: عصبانی > :عصبانی
: داد > :داد
: فریاد > :فریاد
: چشم > :چشم
: چای > :چای
: توجه > :توجه
: سرد > :سرد
: شمع > :شمع
: جیغ > :جیغ
: اسکلت > :اسکلت
: خمیازه > :خمیازه
: گیتار > :گیتار
: غذا > :غذا
: کیک > :کیک

صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو