یافتن پست: #فتنه

حضرت@دوست
حضرت@دوست
زلف او فتنه و خط آفت و خال است بلا
آه از آن روز كه اين هر سه دهد دست بهم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل ..{-117-}


دانلود موزیک



حضرت@دوست
حضرت@دوست

عالم از شور شر عشق خبر هیچ نداشت.....فتنه انگیز جهان غمزه جادوی تو بود .....{-158-}


دانلود موزیک



شــادی
شــادی
اگر چه دل به کسی داد، جان ماست هنوز
به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز

ندانم از پی چندین جفا که با من کرد
نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟

به راز گفتم با دل، ز خاطرش بگذار
جواب داد فلانی ازان ماست هنوز

چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد
به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز

عداوت از طرف آن شکسته پیمانست
وگرنه از طرف ما همان صفاست هنوز

بتا تو روی ز من برمتاب ودستم گیر
که در سرم ز تو آشوب و فتنه‌هاست هنوز

کجاست خانهٔ قاضی که در مقالت عشق
میان عاشق و معشوق ماجراست هنوز

نیازمندی من در قلم نمی‌گنجد
قیاس کردم و ز اندیشه‌ها و راست هنوز

سلام من برسان ای صبا به یار و بگو
که سعدی از سر عهد تو برنخاست هنوز



حضرت@دوست
حضرت@دوست
از صحبت من با تو، برخاست بسی فتنه
دیوانه چو بنشیند، با مست بود غوغا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
هر چند روزگار ستمكار، كينه جو است

چشمِ ستمگرِ تو بود فتنه خواه تر

حضرت@دوست
حضرت@دوست
از نام دو چشم خود چه پرسی؟
......
این فتنه گرست و آن دگر شوخ........................

ای چشم تو شوخ تر ز هر شوخ
چشم از تو ندیده شوخ تر شوخ

از نام دو چشم خود چه پرسی؟
این فتنه گرست و آن دگر شوخ

بالله! که نزاد مادر دهر
مانند تو نازنین قمر شوخ

مسکین دل عاشقان شکستند
این سنگدلان سیمبر شوخ

ترک سر خویش کن، هلالی
کین طایفه اند سر بسر شوخ


حضرت@دوست
حضرت@دوست


از لب خود گر دهد کامی من ناکام را
صرف دلتنگی نسازم غنچه سان ایام را

بسکه حرفی از لب خاموش او نشنیده است
لطف داند عاشق خونین جگر دشنام را

جان من دارد به چشم دل فریب نسبتی
دوست می دارم من دل خسته زان بادام را

رنگ عاشق رنگ رنگ از حال او دارد بیان
نیست لازم در محبت نامه و پیغام را

از حلاوت خیزی لعل شکربارش مپرس
کرده شرین در مزاقم تلخی دشنام را

صد بلا دیدم ز چشم مستت ای بالا بلا
جای می از فتنه پر کردند آه این جام را


حضرت@دوست
حضرت@دوست


از لب خود گر دهد کامی من ناکام را
صرف دلتنگی نسازم غنچه سان ایام را

بسکه حرفی از لب خاموش او نشنیده است
لطف داند عاشق خونین جگر دشنام را

جان من دارد به چشم دل فریب نسبتی
دوست می دارم من دل خسته زان بادام را

رنگ عاشق رنگ رنگ از حال او دارد بیان
نیست لازم در محبت نامه و پیغام را

از حلاوت خیزی لعل شکربارش مپرس
کرده شرین در مزاقم تلخی دشنام را

صد بلا دیدم ز چشم مستت ای بالا بلا
جای می از فتنه پر کردند آه این جام را

رو سیه گردد به پیش اهل معنی تا ابد
چون نگین از سادگی هر کس که جوید نام را

ماه رویش را چو غیر از شام دیدن مشکلست
صبح عید خویش داند شایق او شام را

LOEY♡
LOEY♡
تو به تحریک فلک فتنه ي دوران منی

من به تصدیق نظر محو تماشای توام

حضرت@دوست
حضرت@دوست


بگذر ای خواجه و بگذار مرا مست اینجا
که برون شد دل سرمست من از دست اینجا

چون توانم شد از اینجا که غمش موی کشان
دلم آورد و به زنجیر فرو بست اینجا

تا نگوئی که من اینجا ز چه مست افتادم
هیچ هشیار نیامد که نشد مست اینجا

کیست این فتنهٔ نوخاسته کز مهر رخش
این دل شیفته حال آمد و بنشست اینجا

دل مسکین مرا نیست در اینجا قدری
زانک صد دل چو دل خسته من هست اینجا

دوش کز ساغر دل خون جگر میخوردم
شیشه نا گه بشد از دستم و بشکست اینجا



حضرت@دوست
حضرت@دوست


به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا
که این دو فتنه بهم می زنند دنیا را

چه شعبده است که در چشمکان آبی تو
نهفته اند شب ماهتاب دریا را

تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح
به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را

کمند زلف به دوش افکن و به صحرا زن
که چشم مانده به ره آهوان صحرا را

به شهر ما چه غزالان که باده پیمایند
چه جای عشوه غزالان بادپیما را


حضرت@دوست
حضرت@دوست

مرغ خونین ترانه را مانم
صید بی آب و دانه را مانم

آتشینم ولیک بی اثرم
ناله عاشقانه را مانم

نه سرانجامی و نه آرامی
مرغ بی آشیانه را مانم

هدف تیر فتنه ام همه عمر
پای بر جا نشانه را مانم

با کسم در زمانه الفت نیست
که نه اهل زمانه را مانم

خاکساری بلند قدرم کرد
خاک آن آستانه را مانم

بگذرم زین کبود خیمه رهی
تیر آه شبانه را مانم



دانلود موزیک



حضرت@دوست
حضرت@دوست

ای صبح نودمیده! بناگوش کیستی؟
وی چشمه حیات لب نوش کیستی؟

از جلوهٔ تو سینه چو گل چاک شد مرا
ای خرمن شکوفه! بر و دوش کیستی؟

همچون هلال بهر تو آغوش من تهی است
ای کوکب امید در آغوش کیستی؟

مهر منیر را نبود جامهٔ سیاه
ای آفتاب حسن سیه پوش کیستی؟


امشب کمند زلف ترا تاب دیگری است
ای فتنه در کمین دل و هوش کیستی؟

ما لاله سان ز داغ تو نوشیم خون دل
تو همچو گل حریف قدح نوش کیستی؟

ای عندلیب گلشن شعر و ادب رهی
نالان بیاد غنچه خاموش کیستی؟



دانلود موزیک



شــادی
شــادی
اگر چه دل به کسی داد، جان ماست هنوز
به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز

ندانم از پی چندین جفا که با من کرد
نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟

به راز گفتم با دل، ز خاطرش بگذار
جواب داد فلانی ازان ماست هنوز

چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد
به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز

عداوت از طرف آن شکسته پیمانست
وگرنه از طرف ما همان صفاست هنوز

بتا تو روی ز من برمتاب ودستم گیر
که در سرم ز تو آشوب و فتنه‌هاست هنوز

کجاست خانهٔ قاضی که در مقالت عشق
میان عاشق و معشوق ماجراست هنوز

نیازمندی من در قلم نمی‌گنجد
قیاس کردم و ز اندیشه‌ها و راست هنوز

سلام من برسان ای صبا به یار و بگو
که سعدی از سر عهد تو برنخاست هنوز


{-57-}

صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو