اگر عاشقانه هوادار یاری
اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش
یقینا یقینا خریدار یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟
چه اندازه در ندبه ها زاری یابی؟
به شانه کشیدی غم سینه اش را؟
و یا چون بقیه تو سربار یاری
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟
چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟
دل آشفته بودن دلیل کمی نیست
اگر بی قراری بدان یار یاری
و پایان این بی قراری بهشت است
بهشتی که سرخوش ز دیدار یاری
همه رفتند
تا زمستان شد!
خنده ها مردند
گریه ارزان ش
کو جوانی
ارزو ها کو!
رفته ایم از یاد
یادی از ما کو
شاید این بغض آخرم باشد
اخرین غمم باشد!
عاشقانه ای آرام
بین درد غم باشد
هر اشنایی غریب است
هر نگاهی فریب است!
با صدای هر باران
حال قلبم عجیب است
غم تقدیر هم قطار درد ما شده
دریا شبیه بغض ما شده!
از ما چه مانده
غیر از آرزو!
با قلب با خسته
ای خدا بگو
دنیای ما کو
دل تنهای ما کو!
رویای ما کو
دنیای ما کو!
فردای ما کو
ای ساحل غم
دریای ما کو
ای قاضی عشق
در بازی عشق
پس جای ما کو ؟!.......
ای ڪاش ...
آن شب، ڪه
باورِ عشـقت ...
ستونِ باورم شد ...
و ستارگان رهگذر ...
شنونده های حد اعلای خواستنم بودند ...
آن بادِ ســردِ لعنـتی...
بوی عطر غریبی که برشانه ی آغوشت
نشسته بود را...
درهوایــم نمیرقصاند...
نکته اینجاست آدم ی حسی نسبت ب کسی ک داره باهاش حرف میزنه پیدا میکنه. اگر نسبت ب یکی حس بدی داشته باشه حرف زدنش نمیاد دوری میکنه.. ن ک سر حرفو باز کنه از خودش حرف بزنه درد و دل کنه یا هرچیزی.
در این دنیا همه غریب هستند حتی زخویش
ببخشید دیگه ، یه کم دیر یخم آب میشه
بعضی وقت ها بوده بدون اینکه آب بشه بخار شدم
جریمه میشی ک
جریمه چرا ؟
جریمه چی هست ؟