سید ایلیا
هر طرف که مینگری شهیدی را میبینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگـران توسـت که
" تو چه می کنی؟؟ "
fatme
- داداشمو چند دیقه پیش زدم ؛
بعد هی میومد اتاق نفس عمیق میکشید میرفت بیرون خالی میکرد
پرسیدم چیکار میکنی؟
گف میخوام اکسیژنت تموم شه بمیری !
😄😂😂
Saye
میگفت:
گاهی بعضی حسرتا ممکنه خیلی کوچیک و سطحی به نظر بیان،
اما اندازۀ یه اقیانوس عمیقن..
غرق میکنن آدمو!
نسیم
هر آدمی بالاخره یه جا دست میکشه از توضیح دادن، از ثابت کردن خودش ،از تلاش برای نگه داشتن دیگران، هر آدمی آخرش یک روز عمیقا خسته میشه
خسته که بشی، فقط دیگه بیخیال میشی.
نسیم
گاهی از دوستت، رفیقت، همسایهات سراغی بگیر که شاید امروز سختترین روز زندگیاش را پشت سرگذاشته و از شادیهای جهان دور مانده...
از او سراغی بگیر، وقتی لبخندهای روزهای خوبش را بهخاطر آوردی و از کلافگی اینروزهای او خبر نداشتی،
وقتی اقتدار همیشهی او را تحسین کردی و ترکهای عمیق روحش را ندیدی...
از او سراغی بگیر که گاهی یک احوالپرسی ساده، طنابی میشود برای نجات یک انسان، انسانی که شاید مدتهاست بیصدا در عمق دریای طوفانی زندگیاش غرق شده...
از او سراغی بگیر که گاهی آدمها برای نمردن، فقط یک بهانهی ساده کم دارند، چیزی شبیه به اهمیت داشتن برای کسی،
چیزی شبیه به "دلم برایت تنگ شدهبود"
چیزی شبیه به "خوبی؟"
چیزی شبیه به عشق..
fatme
انگار که بین ایما یه دیواره
ایخت دلم از بسکه بیعاره
هیچوقت نگوتی یار چن سالم
درد عمیقی من دلش داره
اوم
راستش چهار و سه رو باهم توجه کردما اول چهارو دیدم بعدم سه رو دیدم ک شبیه منه
یک هم به نظرم جالبه
میخوای همشو بگو تارف نکن داش