خانوم میم
چی می شد اگه خدا هیچ وقت دلتنگی رو به وجود نمی آورد...
maryam
من عاشق امروزم... دیروز را که نمیتوانم جان دوباره ببخشم،
رفت که رفت... اما امید هست،
از دیروزم درس می گیرم،
تا امروزم را بسازم،
من عاشق امروزم... امروز، همین حالا، این لحظه،
نمیگذارم فردا نگرانم کند،
شاید هیچ وقت فردایی نداشته باشم،
من عاشق امروزم
بهترین هدیه خداوند...
باید امروزم را زندگی کنم...
Hana
حس میکنم ارتباط برقرار کردن با آدم ها خیلی سخت شده برام ...
اصلا هیچ حرفی ندارم که با کسی بزنم 😶 حالا اینکه حرف نمیزنم اصلا مهم نیس ولی اینکه بقیه میگن چرا ساکتی خیلی رو مخه ...
مهاجر
سرگشته ام خدایا حیران و بی نوایم
باری به من نظر کن هرچند بی وفایم
هرچند روسیاهم دلبسته ی شمایم
یارب به من نظرکن مجنون و بی نوایم
من خسته از هیاهو ذکرم شده است هوهو
برمن عنایتی کن در کنج انزوایم
دستی دراز کردم من عاشقانه سویت
برمن اجابتی کن من سائل و گدایم
چون درنماز گویم ایاک نستعین را
حقا که باامیدی جاری شد این ندایم
《یارب به ذات پاکت شب را مگیر ازمن
من باشم و سحرها ذکر خدا خدایم》
این بنده باامیدی کوبیده خانه ات را
حال این تویی ک فضلت دربی گشا برایم
مهاجر همدانی
مهاجر
شكست خورده ترين قبر بى نشانه منم
جدا و دل زده و خسته از زمانه منم
اگر تو يار ندارى به يادها هستى
اگر تو شعله ور از غم شدى زبانه منم
رهايى تو كجا و غم رهايى من
تو گير يك گرهى و هزار شانه منم
براى آنكه جدا مانده عاشقانه نخوان
تكان دهنده ترين شعر عاشقانه منم
اگر تو گاه به گاهى حماقتى كردى
رئيس مكتب افكار احمقانه منم
براى من كه پرم از فراق قصه نگو
اگر كتاب تو باشى كتابخانه منم
دواى درد تو اغوش گرم همدرديست
آهاى موى پريشان بيا كه شانه منم
خانوم میم
من الان مریضم مزاجم جز سیب چیزی نمی گیره بخورم
این آدمایی که ویار دارن چی می کشن پ :/
چ جلافتا
خودتونم تعجب کردین؟
پس وایِ چی بود؟