یافتن پست: #صبر

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
یارو میره دزدی، صاحب‌خونه پا میشه میگه کیه اون جا؟ یارو میگه: هیشکی، گربه‌ست، بعععععع
گربه چرا صدای بره میده :خخخ
یا خود خدا امروز فنا نریم :خخخ

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
یارو میمیره تو وصیتنامش مینویسه نماز و روزه قضا ندارم فقط برام 50 سال وضو بگیرید
یا خود خدا :خخخ

Aseman
Aseman
میگن اگه با گریه و دل شکسته با خدا حرف بزنی هر چی بخای بهت میده من هزار بار تیکه تیکه شدم داد زدم گریه کردم ولی......

حـــــســـــــــــــــــام
حـــــســـــــــــــــــام
يه سكوتي...!
هم هست كه مال بعد از شنيدن
يه سري حرفاييه كه نبايد مي شنيدي
حس عجيبيه...!
بيرونش سكوته ولي از درونت،
هي صداي شكستن مياد...
وتوراهي جز لبخند زدن نداري........!!!

aliaga
aliaga
۱۳:۱۳. :فکر

√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی
درختان می‌گویند بهار
پرندگان می‌گویند لانه
سنگ‌ها می‌گویند صبر
و خاک‌ها می‌گویند مصاحب،
و انسان‌ها می‌گویند «خوشبختی»
اما همه‌ی ما در یک چیز شبیهیم
در طلب نور...!



m
m
من صبورم اما؛
آه ، اين بغض گران
صبر چه مي داند چيست...

√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی
چشم‌های تو به من می‌بخشد شورِ عشق و مستی و تو چون مصرعِ شعری زیبا سطرِ برجسته‌ای از زندگی من هستی










reyhane
reyhane
باید مثل زمین صبور باشی،
صبر کن تا موسم شکفتن،
باید مثل زمین بود،
مثل زمین خوب.
اگر حوصله داشته باشی،دوباره همه چیز خوب می‌شود، حتی اگر صد بار هم شکست بخوری نباید مایوس شوی.
شکست و ناکامی هم برای خودش نوعی سعادت است...

یاس
یاس
بگم حالم بده
یا خودتون میدونید
خیلی بده
:هعی

aliaga
aliaga
❣#سلام_امام_زمانم ❣✋

🌼🍃 مینویسم زتو که دار و ندارم شدہ ای
🌸🍃 بیقرارت شدم و صبر و قرارم شدہ ای

🌸🍃 من که بی‌تاب توأم ای همه‌ی تاب و تبم
🌼🍃 توهمه دلخوشی لیل ونهارم شده ای

❣اَللَهُمَ عَجِل الَوَلَیک به حق زینب کبری سلام الله علیها ❣

🕊🕊🌾🌸🌾🕊🕊





g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i



چند تا مسئول این مدلی داریم؟!

رفتنـد رفیقـان و به‌ دلـدار رسیـدنـد
ای‌وای چه‌سازم شـ🌹هداصبرندارند…














√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی
صبر من

در بی‌قراری‌ها

قیامت می‌کند



بزرگترين رويام اينه:
به عقب نگاه كنم و بگم،
من از پسش بر اومدم!{-152-}{-152-}



دانلود موزیک



g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
آیا تا به حال پلی ساخته‌ایم؟
در زمان‌های دور دو برادر در کنار هم بر سر زمینی که از پدرشان به ارث برده بودند کار می‌کردند و در نزدیک هم خانه‌هایی برای خودشان ساخته بودند و به خوبی روزگار می‌گذراندند. برحسب اتفاق روزی بر سر مسئله‌ای با هم به اختلاف رسیدند. برادر کوچکتر بین زمین‌ها و خانه‌هایشان کانال بزرگی حفر کرد و داخل آن آب انداخت تا هیچ گونه ارتباطی با هم نداشته باشند.
برادر بزرگتر هم ناراحت شد و از نجاری خواست تا با نصب پرچین‌های بلند کاری کند تا برادرش را نبیند و خودش عازم شهر شد. هنگام عصر که برگشت با تعجب دید که نجار بجای ساخت دیوار چوبی بلند یک پل بزرگ ساخته است.
برادر کوچکتر که از صبح شاهد این صحنه بود پیش خود اندیشید حتماً برادرش برای آشتی دستور ساخت پل را داده است و بی‌صبرانه منتظر بازگشت او بود.
رفت و برادر بزرگ را در آغوش گرفت و از او معذرت‌خواهی کرد. دو برادر از نجار خواستند چند روزی مهمان آنها باشد. اما او گفت: پل‌های زیادی هستند که او باید بسازد و رفت.

♡✓
♡✓
ما رو دعا کن سید 🖤😭



صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو