سکوت شب
تنهایی آدمی را عوض میکند
از تو چیزی میسازد که هیچ وقت نبودی
گاه اینقدر بی تفاوت مثل سنگ
گاه آنقدر حساس عین شیشه
آنقدر باخودت حرف میزنی که برای حرف زدن با دیگران لام تا کام دهانت باز نمیشود
غذایت را سرد میخوری
نهار ها نصف شب
صبحانه را شام
ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش میدهی وهیچ وقت آهنگ را حفظ نمیکنی
شبها علامت سوالهای فکرت را میشنوی تا خوابت ببرد
تنهایی از تو آدمی میسازد
که دیگر شبیه آدم نیست…
wolf
دوستت دارم چه بیرحمانه باور کن عزیز !
عاشقم یک عاشق دیوانه باور کن عزیز !
گرچه هر شب کار من گریه ست دلواپس نباش
رو به راهم باز خوشبختانه باور کن عزیز !
رو به راهی که شبی با خود تو را تا دور برد
رو به راهی که مرا ویرانه.. باور کن عزیز !
لب مربا، چشم عسل، خامه بناگوش منی
چیده ام با یاد تو صبحانه باور کن عزیز !
چای می ریزم برایت گرچه پیشم نیستی
جای تو خالی ست در این خانه باور کن عزیز !
بغض کرده گوشه این آغوش مانتوی تو را
باز این پیراهن مردانه باور کن عزیز !
گاه من، من نیستم در آینه شاید تویی
لرز دارد هق هق این شانه باور کن عزیز !
گل چنان هستی که تا نام تو را می آورم
می نشیند بر لبم پروانه باور کن عزیز !
نه ! نمی گیرد کسی جای تو را در سینه ام
تا ابد هستی یکی یکدانه باور کن عزیز !
عاقبت یک روز می آیی که دیگر نیستم
اشک شاید.. شکوه آید اما نه، باور کن عزیز !
ᴍᴀʜɪ
می گویند اولین روزی که ولیعهد ایران به مدرسه رفت، بعد از مدرسه، معلم ایشان خدمت مادر ایشان شهبانو فرح پهلوی رفتند و فرمودند که ولیعهد ساعت حدودا 11 ظهر دچار ضعف شدیدی شدند که مقداری خوراکی و خشکبار میل نمودند و ادامه درس روز را آغاز کردن. در این لحظه شهبانو به فکر فرو رفت چگونه است که فرزند من که صبحانه کامل میل کرده دچاره ضعف شده، پس آن کودکی که شاید در روستاهای دور افتاده نتواند صبحانه بخورد چگونه ادامه تحصیل نماید..فورا دست به کار شد، طرح تغذیه رایگان را به وزارتخانه مربوطه پیشنهاد دادن که پس از مشقات فراوان، این کار عملی شد، و تا دورترین روستاهای ایران هر روز خشکبار، میوه، لبنیات و غذای گرم رایگان توزیع میگردید، دکتر رضایی بزرگترین جراح قلب ایران میگوید من در یکی از دورترین نقاط ایران فقط بخاطر تغذیه رایگان شروع به تحصیل نمودم.
اما امروزه در ایران....:/
سید ایلیا
اتفاقات بدن زمانی که 24 مشغول فعالیت باشد ادامه در دیدگاه
شــادی
من درباره ی ریشه ی لغت شادی (Happiness)، پژوهش کردم و دریافتم که این کلمه، از فعل اتفاق افتادن (Happening)، گرفته شده است.
به عبارت دیگر، شادی، در مشاهده ی هر آنچه که روی می دهد، یافت می شود. اگر نتوانی از آنچه برای صبحانه ی امروزت، تدارک دیده شده، شاد شوی، احتمالا شادی را در جای دیگری نمی یابی ...
_رابرت جانسون
_کتاب تکامل اگاهی
رضا
صبحانه درکنار تو می چسبد/ ای یار شیرین قند پهلوی من