یافتن پست: #صبحانه

سکوت شب
سکوت شب
تنهایی آدمی را عوض میکند
از تو چیزی میسازد که هیچ وقت نبودی
گاه اینقدر بی تفاوت مثل سنگ
گاه آنقدر حساس عین شیشه
آنقدر باخودت حرف میزنی که برای حرف زدن با دیگران لام تا کام دهانت باز نمیشود
غذایت را سرد میخوری
نهار ها نصف شب
صبحانه را شام
ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش میدهی وهیچ وقت آهنگ را حفظ نمیکنی
شبها علامت سوالهای فکرت را میشنوی تا خوابت ببرد
تنهایی از تو آدمی میسازد
که دیگر شبیه آدم نیست…

LOEY♡
LOEY♡
ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﮐﻪ ﻣـﺎ ﺧﺎﺹ ﺑﻮﺩﯾﻢ! ﺷﻤﺎ ﯾﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﺻـُﺒﯽ ﺑﻮﺩﯼ ﯾﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇـُﻬﺮﯼ…:خنده

فقط خدا
فقط خدا
مادرشوهر است دیگــــــــر... چ میشود کرد! :حلما

از خانمی پرسیدند: «شنیده‌ام پسر و دخترت هر دو ازدواج کرده‌اند، آیا از زندگی خود راضی هستند؟»
خانم جواب داد: «دخترم زندگی خوشی پیدا کرده که من همیشه برایش آرزو می‌کردم. ابداً دست به سیاه و سفید نمی‌زند. صبحانه را در رختخواب می‌خورد. بعد از ظهرها هم دو سه ساعتی می‌خوابد. عصر با دوستانش به گردش می‌رود و شب هم با تفریحاتی مثل سینما و تلویزیون سر خود را گرم می‌کند. یقین دارم که دامادم هم با داشتن چنین همسری سعادتمند است!»
پرسیدند: «وضع پسرت چطور است؟»
گفت: «اوه اوه! خدا نصیب نکند! بلا به دور، یک زن تنبل و وارفته‌ای دارد که انگار خانه شوهر را با تنبل‌خانه اشتباه گرفته است. دست به سیاه سفید که نمی‌زند. اصرار دارد که صبحانه را در رختخواب بخورد. تا ظهر دهن دره می‌کند. بعد از ظهرها باز تا غروب خبر مرگش کپیده! عصر هم از خانه بیرون می‌رود و تا نصفه شب مشغول گردش است. با وجود این زن، پسرم بدبخت است!»

:|:کشتن

wolf
wolf
دوستت دارم چه بیرحمانه باور کن عزیز !

عاشقم یک عاشق دیوانه باور کن عزیز !

گرچه هر شب کار من گریه ست دلواپس نباش

رو به راهم باز خوشبختانه باور کن عزیز !

رو به راهی که شبی با خود تو را تا دور برد

رو به راهی که مرا ویرانه.. باور کن عزیز !

لب مربا، چشم عسل، خامه بناگوش منی

چیده ام با یاد تو صبحانه باور کن عزیز !

چای می ریزم برایت گرچه پیشم نیستی

جای تو خالی ست در این خانه باور کن عزیز !

بغض کرده گوشه این آغوش مانتوی تو را

باز این پیراهن مردانه باور کن عزیز !

گاه من، من نیستم در آینه شاید تویی

لرز دارد هق هق این شانه باور کن عزیز !

گل چنان هستی که تا نام تو را می آورم

می نشیند بر لبم پروانه باور کن عزیز !

نه ! نمی گیرد کسی جای تو را در سینه ام

تا ابد هستی یکی یکدانه باور کن عزیز !

عاقبت یک روز می آیی که دیگر نیستم

اشک شاید.. شکوه آید اما نه، باور کن عزیز !

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
پاییز و زمستون بدیش اینه اگه ظهر بخوابی 6 بعد از ظهر بیدار بشی، نمی‌دونی 6 صبحه یا 6 عصر، باید بری مدرسه یا سرکار، شام یا صبحانه، چراهیچکس خونه نیست؟:وای

LOEY♡
LOEY♡
مُردَم{-95-}

wolf
wolf
صبحِ امروز وقتی داشتم
چایی صبحانه را هم میزدم
شنیدم که گوینده رادیو پرسید :
"شما حاضرید
برای کسی که دوست اش دارید چه کنید؟"
فکر ام بی درنگ سمتِ تو رفت!
این سوال را بار دیگر از خودم پرسیدم...
حاضرم
سالها یک گوشه فقط به عکسِ تو زل بزنم
اما نگویم "دوستت دارم!"
این جمله گاهی میتواند
موجبِ "رفتن" شود...
عشق گاهی تمام شادی ها را می بلعد...
راست اش من از رفتنِ تو میترسم!
حاضرم
یک عمر در حسرت بوسه باشم
اما نگویم
عاشق چشمانِ سیاه ات هستم...
گاهی بهتر است
"عشق" را پیش از تولد دفن کرد!



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
می گویند اولین روزی که ولیعهد ایران به مدرسه رفت، بعد از مدرسه، معلم ایشان خدمت مادر ایشان شهبانو فرح پهلوی رفتند و فرمودند که ولیعهد ساعت حدودا 11 ظهر دچار ضعف شدیدی شدند که مقداری خوراکی و خشکبار میل نمودند و ادامه درس روز را آغاز کردن. در این لحظه شهبانو به فکر فرو رفت چگونه است که فرزند من که صبحانه کامل میل کرده دچاره ضعف شده، پس آن کودکی که شاید در روستاهای دور افتاده نتواند صبحانه بخورد چگونه ادامه تحصیل نماید..فورا دست به کار شد، طرح تغذیه رایگان را به وزارتخانه مربوطه پیشنهاد دادن که پس از مشقات فراوان، این کار عملی شد، و تا دورترین روستاهای ایران هر روز خشکبار، میوه، لبنیات و غذای گرم رایگان توزیع میگردید، دکتر رضایی بزرگترین جراح قلب ایران میگوید من در یکی از دورترین نقاط ایران فقط بخاطر تغذیه رایگان شروع به تحصیل نمودم.

اما امروزه در ایران....:/

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
دنيا يه صبحانه تو خيابوناى پاريس اطراف برج ايفل به من بدهكاره:سوت

فقط خدا
فقط خدا
برم ناهار بخورم بیام:رفتن:غذا

سانیا
سانیا
@zira

چه حلال زادم من:سانیا

سید ایلیا
سید ایلیا
اتفاقات بدن زمانی که 24 مشغول فعالیت باشد ادامه در دیدگاه

هادی
هادی
17 تا 20 مرداد دعوتمون کردن نمایشگاه رسانه های دیجیتال شیراز :| هزینه اسکان + صبحانه ناهار شام هم رایگان ولی باز نمیتونیم بریم :(

شــادی
شــادی
من درباره ی ریشه ی لغت شادی (Happiness)، پژوهش کردم و دریافتم که این کلمه، از فعل اتفاق افتادن (Happening)، گرفته شده است.
به عبارت دیگر، شادی، در مشاهده ی هر آنچه که روی می دهد، یافت می شود. اگر نتوانی از آنچه برای صبحانه ی امروزت، تدارک دیده شده، شاد شوی، احتمالا شادی را در جای دیگری نمی یابی ...

_رابرت جانسون
_کتاب تکامل اگاهی

رضا
رضا
صبحانه درکنار تو می چسبد/ ای یار شیرین قند پهلوی من

صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو