یافتن پست: #شهید

یاس
یاس
دو زلزله همزمان ♨️

🇦🇫 اولی توی هرات که مشهد را تکان داد

🇵🇸 دومی توی که دنیا را تکان داد

🤲🏻 اولی نماز آیات داره

🌿 دومی نماز شکر






اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──

یاس
یاس
شهیدی که برا همه آشناست
پسر تاجر و رتبه تک رقمی رشته اطلاعات بهترین دانشگاه بیروت
غریب طوس
وصیتش ادم رو منجمد می کنه


یاس
یاس
داعشی ها و تکفیری هایی که دم از اسلام اهل تسنن میزنن
در جشن میلاد پیامبر (به روایت اهل تسنن) دهها نفر از انها رو شهید کردند و شمار کشته ها بیش از صد نفر -هادی-


پلاک313
پلاک313



🔶شهید مهدی زین الدین

🔸چند روز پیش بچه دار شده بود.دم سنگر که دیدمش،لبه ی پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون.
گفتم:"هان،آقا مهدی خبری رسیده؟"چشم هایش برق زد.
گفت:" خبر که... راستش عکسش رو فرستادن".
خیلی دوست داشتم عکس بچه اش را ببینم.با عجله گفتم:"خب بده، ببینم".
گفت:" خودم هنوز ندیدمش". خورد توی ذوقم.
قیافه ام را که دید، گفت:" راستش می ترسم؛ می ترسم توی این بحبوحه ی عملیات،اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش".
نگاهش کردم.چه می توانستم بگویم؟
گفتم:" خیلی خب،پس باشه هر وقت خودت دیدی، من هم می بینم".
╭═━⊰🍃🦋🦋🍃⊱━═╮

aliaga
aliaga
🔵 سه دقیقه با پدرم صحبت کردم؛ از حقوقم کم شود!

✍از مواردی که شهید صیاد رعایت می‌کرد حقوق بیت‌المال بود. من شاهد بودم که از منطقه با من که در دفتر ایشان بودم، تماس می‌گرفت و می‌گفت مثلا سه دقیقه با مشهد با پدرم صحبت تلفنی کرده‌ام.

ما در طول این مدت تماس‌های شخصی او را یادداشت می‌کردیم سر ماه جمع‌بندی می‌کردیم و پولش را از محل حقوق وی کسر و به حساب بیت‌المال واریز می‌کردیم که رسید همه‌ی این پرداختی‌ها هم موجود است.

شهید صیاد یک پیکان داشت در حالی که ده‌ها ماشین مدل بالا در اختیار ما بود، اما ایشان پرهیز می‌کرد و می‌گفت کارهای شخصی را با ماشین شخصی‌ام پیگیری کنید.

📚 از کتاب صیاد دل‌ها ص ۷۰

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش-1331
محمدحسن اسايش-1331
خورشید رفته است ولی ساحل افق می سوزد از شراره ی نارنجیش هنوز





وز شعله های سرخ شفق ، نقش یک نبرد تابیده روی آینه ی آسمان هنوز

گرد غروب ریخته در پهن دشت رزم پایان گرفته جنبش خونین کار زار

آنجا که برق نیزه وفریاد حمله بود پیچیده بانگ شیهه ی اسبان بی سوار

پایان گرفته رزم وبه هر گوشه وکنار غلطیده روی بستر خون پیکری شهید

خاموش مانده صحنه وگویی زکشتگان خیزد هنوز نغمه ی پیروزی وامید

این دشت غم گرفته که بنشسته سوگوار امروز بوده پهنه ی آن جاودانه رزم

اینک دوسوی صحنه ، دو هنگامه دیدنیست یکسولهیب آتش ویکسو غریو بزم

این دشت خون گرفته که آرام خفته است امروز بوده شاهد رزم دلاوران

این دشت دیده است یکی صحنه ی شگفت این دشت دیده است یکی رزم بی امان

این دشت دیده است که مردان راه حق چون کوه دربرابر دشمن ستاده اند

این دشت دیده است که پروردگان دین جان برسر شرافت ومردی نهاده اند

این دشت دیده است که هفتاد تن غیور بگذشته اند از سر وسامان زندگی

بگذشته اند از

دیدگاه
1394/08/20 - 14:35 ·
محمدحسن اسايش-1331
محمدحسن اسايش-1331
خورشید رفته است ولی ساحل افق می سوز

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش-1331
محمدحسن اسايش-1331
خورشید رفته است ولی ساحل افق می سوزد از شراره ی نارنجیش هنوز





وز شعله های سرخ شفق ، نقش یک نبرد تابیده روی آینه ی آسمان هنوز

گرد غروب ریخته در پهن دشت رزم پایان گرفته جنبش خونین کار زار

آنجا که برق نیزه وفریاد حمله بود پیچیده بانگ شیهه ی اسبان بی سوار

پایان گرفته رزم وبه هر گوشه وکنار غلطیده روی بستر خون پیکری شهید

خاموش مانده صحنه وگویی زکشتگان خیزد هنوز نغمه ی پیروزی وامید

این دشت غم گرفته که بنشسته سوگوار امروز بوده پهنه ی آن جاودانه رزم

اینک دوسوی صحنه ، دو هنگامه دیدنیست یکسولهیب آتش ویکسو غریو بزم

این دشت خون گرفته که آرام خفته است امروز بوده شاهد رزم دلاوران

این دشت دیده است یکی صحنه ی شگفت این دشت دیده است یکی رزم بی امان

این دشت دیده است که مردان راه حق چون کوه دربرابر دشمن ستاده اند

این دشت دیده است که پروردگان دین جان برسر شرافت ومردی نهاده اند

این دشت دیده است که هفتاد تن غیور بگذشته اند از سر وسامان زندگی

بگذشته اند از

دیدگاه
1394/08/20 - 14:35 ·
محمدحسن اسايش-1331
محمدحسن اسايش-1331
خورشید رفته است ولی ساحل افق می سوز

aliaga
aliaga
خدایا به روی درخشان مهدی
به زلف سیاه و پریشان مهدی
به قلب رئوفش که دریای داغ است
به چشمان از غصه گریان مهدی
به لبهای گرم علی یا علی اش
به ذکر حسین و حسن جان مهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش
به چشم امید فقیران مهدی
به حال نیاز و قنوت نمازش
به سبحان سبحان سبحان مهدی
به برق نگاه به خال سیاهش
به عطر ملیح گریبان مهدی
به حج جمیلش به جاه جلیلش
به صوت حجازی قرآن مهدی
به صبح عراق و شبانگاه شامش
به آهنگ سمت خراسان مهدی
به جان داده های مسیر عبورش
به شهد شهود شهیدان مهدی
مرا دائم الاشتیاقش بگردان
مرا سینه چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده بی سر و پا
مرا همدم و محرم و هم رکاب
سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان-گل-

یاس
یاس
با بیشعوری مسولین خوابگاه از دوست نازنینم جدا شدم :گگگ
و با یکی از دوستان اهل تسنن هم اتاقیم
اومدیم بریم خرید
من روسری مشکی پوشیدم
گفت چرا روشن نمی پوشی بیشتر بهت میاد، خودش هم روسری شیک سرش بود
گفتم امروز شهادت رفت روسریش عوص کرد مقنعه مشکی پوشید :بغز
گفت تو به خاطر امامت مشکی می پوشی منم به تو احترام میزارم {-149-} قلبم اکلیلی شد :اکلیلی

aliaga
aliaga
یکی از دوستام بهم زنگ زد منم اصلا حوصلشو نداشتم...


شروع کردم نصفه نصفه حرف زدن یعنی مثلا آنتن ندارمو قطع میشه و از این حرفا...



برگشت گفت صدات قطع و وصل میشه ولی صدای تلوزیون واضح میاد!!!!!!!!!



نابود شدم

Bahar
Bahar
آرامش واقعاا مهم ترین چیزیه که با پول نمیشه خرید

پریا
پریا
جواب بعضی حرفا و آدما رو بدی،
شان و شخصیت خودت میاد پایین!
بزار فکر کنه حالتو گرفته
اینطوری بهتره.....

هلیا
هلیا
💚💜💛💙💖



ی سوال
چرا خدا

فقط با حضرت موسی

صحبت نمود

💚💜💛💙💖💚

aliaga
aliaga
آسمان یک سره از صبح چرا میگرید؟

به گمانم که نگاهت به کسی افتاده


سجاد_شهیدی

پلاک313
پلاک313
وصیت نامه شهید «حاج محمد ابراهیم همت»
شهید همت در دومین وصیت نامه بجامانده از خود نوشته است:خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم. سیمهای خاردار مانعند. من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه كه از خدا بازم می دارد متنفرم.

صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو