یافتن پست: #شهر

بهار نارنج
بهار نارنج
خستم خیلی:گگگ
عوضیا برامون ی شهر دیگه کلاس گذاشتن ، برای مدرسه
۲ روز اخر هفته
ما جمعم ازمون داریم
۳ روز توو شهر غریب:گگگ
حالا همه چیش ی طرف ندادن جا و مکان ی طرف
هزینه ی این کلاسام از جیب خودم رفته
همه ی اینا ب درک
رفتم خانه فرهنگیان ، ی اتاق گرفتم برا دو شب ۶۰۰ تومن
حالا هزینه غذا و .... هم ی طرف
تف ب این سیستم بی نظم
هر کی دنبال منافع خودشه
اصن ی حال خرابیم :گگگ

خانوم میم
خانوم میم
یعنی چه یعنی چه
رفتم از سایت لباس سفارش دادم چون تو شهر خودمونه زده تحویل حضوری😐
خب من اگه حال داشتم تا اونجا بیام که از سایت سفارش نمی دادم {-93-}

بهار نارنج
بهار نارنج
@Baran
رهاییمون چطوره؟:x

Tasnim
Tasnim
من همیشه از بازیهای دلبر کوچک با دلبر کوچکتر میفهمم که دلبر کوچک چه معلم بی تربیت و بددهنی داره.
امروز داشتن بازی میکردن دلبر کوچک به دلبر کوچکتر گفت حواست کجاست کودن؟
من : {-15-} این حرف رو از کی یاد گرفتی؟
دلبر کوچک: وقتی آدرینا جا میمونه خانوممون بهش میگه کودن
من: حرف قشنگی نیست. دیگه نگو
دلبر کوچکتر: مگه معلما هم حرف بد میزنن
من:{-15-}
پ.ن: خ.ب آموزش و پرورش

مهاجر
مهاجر
:رفتن

aliaga
aliaga
مردی از راه فروش روغن ثروتی کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که داشت همیشه به غلام خود می‌گفت در وقت خرید روغن، هر دو انگشت سبابه را به دور پیمانه بگذارد تا روغن بیشتری برداشته شود و برعکس در وقت فروختن، آن دو انگشت را درون پیمانه بگذارد تا روغن کمتری داده شود. هر چه غلام او را از این کار بر حذر می‌داشت مرد توجه نمی‌کرد تا این که روزی هزار خیک روغن خرید و برای فروش آنها را بار کشتی کرد تا در شهر دیگری بفروشد. وقتی کشتی به میان دریا رسید، دریا توفانی شد. ناخدا فرمان داد تمام بارها را به دریا بریزند تا کشتی سبک شود و مسافران از خطر غرق شدن برهند. آن مرد از ترس جان، خیک‌ها را یکی یکی به دریا می‌انداخت. در این حال غلام گفت: «ارباب انگشت انگشت مبر تا خیک خیک نریزی».

یاس
یاس
خواستم نگم
ولی به قول دوستم
وطیفه اخلاقی بگم
اولش @hadi
بیشترین شناخت به من و پدرم داره و میدونه بابام چطور ادمی بوده
سرمایه دار ال بل نبود ولی قد حاج فلانی کله گند شهر معروف بود به مستجاب الدعوه بودن کسی مریضی داشت پدر میبرد براش قربانی دبح کنه
اواخر که نمیتونست و ترس حرام شدن بود نمیرفتن
باز چاقو میاوردن در خونه و از بابام میخواستن دعا بکنه
و حرف هایی که در مورد من اینده ام بهم می گفت رویاهای صادقه شون
و اما
دیروز که رفتم رای
من همیشه رای مجلس و شورا سفید مینداختم
دیروز یادم افتاد بابام همیشه اول صبح اول رای میداد
بعد برمیگشت سر راه نون میگرفت
می اومد ما رو هم بیدار میکرد صبحونه بخوریم بریم رای
به نیابت پدرم
و سلامتی مامانم قدم هام و رای رو نذر کردم
و الان یادم افتاد چرا دیشب بابا مهمون من بود
این رای دادن کار کوچیکی نبود
و به دست بابام رسید
ان شاالله :گگگ
برام برا چندمین بار اثبات شد ؛
جدای از تمام کاستی ها و مشکلات و فسادها
این انقلاب صاحب داره پاش خون های مقدسی ریخته شده
دشمن شادش نکنیم

Tasnim
Tasnim
🗳 طبق آمارهای غیر رسمی از شمارش آرا، مردم هدفمند رای داده اند:

🗳عنابستانی که سیلی زدنش به یک سرباز حاشیه ساز شد، دیگر به مجلس راه پیدا نکرده است.

🗳در قم جوانی که در هیچ لیست و ائتلافی نبوده و البته منتقد خانه های آپارتمانی است بعنوان  نفر دوم وارد مجلس شده است. از او بعنوان پدیده انتخاباتی یاد شده است.

🗳مردم به یار روحانی یعنی نوبخت، نه گفتند.

🗳باهنر هم که امسال می خواست از کرمان به مجلس ورود کند با نه محکم مردم کرمان روبرو شد.

🗳 ابراهیم رئیسی  حالا غیر از صندلی ریاست جمهوری، یه صندلی هم تو مجلس خبرگان رهبری داره.

🗳 مردم مازندران به آیت الله صادق آملی لاریجانی برای خبرگان، نه گفتند

و ...

بهار نارنج
بهار نارنج
من هنو تو شعبه اخذ رای عم:D
شماها خوابید
ما مث هم نیستیم:))

fatme
fatme
:زهرا چرا نتایج نمیاد
دیگه خسته شدم از فشار استرس و نگرانی

یاس
یاس
الیگودرز حدود ۷۰ درصد رای دادن :تعجب
شهر ما شصت خورده
بیست درصد بیشتر از دور قبل
و تا حالا نفر اول شمارش غیر رسمی شهرستان
رکورد تمام دوران های مجلس شهرستان شکوند








کاش دشمن لال میشد گند زدن :خخخ
دیگه برم بخوایم انگار قرار من برم‌مجلس که هی رصد می کنم -ایییش-

حضرت@دوست
حضرت@دوست
آه ِمن دیشب به تنگ آمد، دوید از سینه‌ام
داشت می‌آمد بسوزاند تو را، نگذاشتم


یاس
یاس
تا الان رکورد دور قبل انتخابات در شهر ما شکسته شد
تو سر بخواه
رای که جیزی نیست
:ایران
🥲❤

خانوم میم
خانوم میم
عکس کارت ملیم یه جوریه که دستگاه احراز هویتم شناساییم نمی کنه😒

♡✓
♡✓
اگر کسی را داری که در این درهم ریختگیِ عاطفه‌ها به شیوه‌ای احمقانه دوستت دارد، احساس‌ش را جدی بگیر... وقتی بی‌حساب و کتاب چشم‌هایش فقط تو را می‌بینند و قلبش تو را می‌جوید، وفاداریش را قدر بدان... در روزگار عقل‌های محاسبه‌گر، کم‌ اند اینگونه دیوانه‌ها... اگر کسی را داری که به دور از بازی‌های مکارانه‌ی رابطه برایت عشق و نور می‌آورد، همان است که سال‌ها بعد در روزهای دلگیری و دلتنگی‌ات به او محتاج خواهی شد... او همان است که به تو آرامشی از جنس اصالت بشر خواهد داد... اگر چنین کسی را داری، در روز عشق دستش را بگیر و پله‌های پشت‌بام را با او بالا برو و فریاد بزن: دوستت دارم... طوری که صورت عبوس شهر از هجوم احساسات مردمش سرزنده شود... طوری که قلب شهر پر از آغوش و بوسه شود... طوری که حال شهر برانگیخته شود...



صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو