سر مے آورـב او اگر,ما سرورش را בاشتیم
هرچـہ رو مے کرـב او,بالاترش را בاشتیم
زاهـב بے عقل مے گـ؋ـت از عذاب روز حشر
ما گنـہ کاران شـ؋ـیع محشرش را בاشتیم
از خـבا مے گـ؋ـت,مے خنـבیـב בل בر خلوتش
چون בرون خویش نوع בیگرش را בاشتیم
از پیمبر گـ؋ـت خنـבـہ رـ؋ـت بالاتر کـہ ما؛
هم وصے و هم خوـב پیغمبرش را בاشتیم
گـ؋ـت בین غیر از محبت نیست پس کامل شـבیم
چون کـہ از اسلام حُب حیـבرش را בاشتیم
حُب حیـבر کـہ بـہ جاے خویش ما با چشم خوـב
احترام خاک پاے قنبرش را בاشتیم
گـ؋ـت از نهج البلاغه,غاـ؋ـل از این بوـב کـہ
ما حساب خطبـہ هاے منبرش را בاشتیم
گـ؋ـت از בرّ نجـ؋ از جایگاـہ لوکَشَـ؋
او نمے ـבانست ما انگشترش را בاشتیم
گـ؋ـت פּ گـ؋ـت פּ گـ؋ـت زاهـב,ما محبان اینچنین
با علے از هرکـہ ـבم زـב بهترش را בاشتیم
#اللّهُمَّ-عَجِّل-لِوَلیِّکَ-الفَرَج
#منم_غلام_علی
اصلا حرف منو متوجه نشدین
زاویه نگاه و باید تغییر بدیم
از سلسله مراتبه مخ زنیه؟
حق با فروغ بود..
چ میشود کرد...؟!
مگر میشود دنیا را پاره کرد و از تویش خوشبختی در آورد...!!!
همین است ک هست...!
اره اما وقتی که مصیبت پشت مصیبت نازل میشه ربطی به نگاهت نداره اینقد جنگیدی
که بعدش تویی و یه روح زخمی و میشی ادم دیگه
شمشیر هم باشی، زیاد استفاده بشی کند میشی ،شکسته میشی ،توانت میره
ما که ادمیم
اینو وقتی میشه گفت ؛ادم با یه مشکل نهایت دو مشکل بزرگ در گیر وسطش یه نفس می گیره و میره راند بعدی
نه هنوز تو مشکل اولی، بزرگترش میاد
یهو مشکل سوم
یهو وحشت چهارم و بلای پنجم
به قول مشاورها ترومای عصبی شوخی نیست
قیاس نمی کنم
فقط مثال
مگه بعد کربلا امام سحاد همون امام سحاد موند کربلا مرگ و شهادت یه عزیز نبود بلا پشت بلا بی توقف و در هم
اینه که میگن اب می دید گریه میکرد
ذبح می دیدند گریه می کرد
بچه شیرخوار میدید گریه می کرد
و تا وقتی که سر ابن زباد به امام تقدیم شد کسی لبخند امام رو ندید
و بعد کربلا کسی زینب را نمی شناخت
شاید تمام مصایب قبلی دلگرمیش به حسینش بود
دوام اوردن دلخوشی و دلگرمی میخواد
به قولی قلب سوراخ بشه اون سوراخ تا ابد می مونه درست نمیشه گاه تیر می کشه میسوزه
اما باس ادامه داد با درد و اینکه درد انکار کنی و بگی نیست محال
بگی حالم خوبه دروغ