یافتن پست: #شعر

هلیا
هلیا
💚🍀🌺🍀🌺💚
من هنوز برایت

عاشقانه ترین شعرم

را نسروده بودم

💚🌺🍀🌺💚

حضرت@دوست
حضرت@دوست
وقتی با هم هستیم............
عندما نكون معًا أشعر أن الوقت سريع جدًّا، وعندما أفتقدك يبدو الوقت بطيئًا جدًّا


Abolfazl
Abolfazl
ضربه زدی؟ضد ضربم
.
.
نفهمیدم ولی گریه کردم
.
.
بی خبر از این که به کی تکیه کردم
.
.
سقوط کردم روحمو زنده کردم
.
.
مث یه آدم مریض در به در به دنبال طبیب میگردمو چشمام به جز تورو ندید
.
.
این ینی عاشق شدنه بی دلیل میشنوی؟
.
.
. خلاصه میگم گیج نشی
.
.
.
تو سارقی که دلو از جاش میکنی.
.
.
.
عاصی نشی تورو خواستیم ولی
.
.
دل تو با گریه های من آسیب ندید
.
.
.
بکن یادی از من
.
.
.
که قاطیم بد
.
.
خدا دید بهش احتیاج دارم آسمون شروع به باریدن کرد
.
.
حالم بده از هر نظر
.
.
.
تگری میزنم داره میترکه سرم از درد
.
.
.
تن لشمو میمالونم به خاکی که قلمروئه گرگاس با خودم آوردم کفن
.
.
امان از عشق
.
.
شایدم حق باتوئه نبودش حواسم بت
.
.
من باهات بدکردم خب اینم تقاصمه
.
.
.
قبل مرگم رو لبم زمزمه ی شهادتین
.
.
.
چشماتو از اون ور ندار
.
.
بیخیال منی که همه جوره سوختم برات

.
عزیزم،اگه خواستی اونم زمین بزنی
.
.
.
یه جوری بزنش زمین که بوش درنیاد
.
.
.
شعری از خودم کاش سوز صدامو گوش میکردین

Abolfazl
Abolfazl
از قفسه پر زدم بس که معطلم تو هر نفس . . . . بند کفشمم باز رها تو باد . . . همیشه در خطر شبا تو غار در خلا خواب . . . تو محفظه م باز روبروم پرتگاهه نامردا بالامو چسب زدن باز . . . . قلبمم چاک خورده ازش رود جاری میشه ماهیاش قهرن اما . . . فکر نجاتمن،میگن بپر. میگم اگه بپرم رو صخره ها نفلم . . . میگن اگه صبر کنی دریا میسازی،میگم آره . . . ولی با کوسه ها ضدم. . . . میگن نهنگا اسکورت میکنن. دلفینا طعمه میشن کوسه هارو دلخوش میکنن . . . میگم اونا گناهی ندارن آخه با این کارم ،خدارو دلخور میکنم . ‌ . میگن به هر حال همه طعمه ان . . . این زندگی که ضربه هاشو همه طوره زد . . . مگه ما ماهیا دل نداریم که گروهی میریم تو دل کوسه؟خب منم نمیخوام لقمه بشم . . . با بند کفشام قلبمو بخیه زدم، نخواستم با این قضیه ببینه کسی صدمه . . . جنا میچرخونن دور سرم صدقه داره چشام در میاد از حدقه. . . طفلی مروارید که همیشه تو صدفه ، منم برمیگردم تو قفسه.
.
.
(شعری از خودم)

حضرت@دوست
حضرت@دوست
اسرائیل = فلسطین..{פלסטינה}فیض بوک=سانیا ..را گرفتن..
اولی با خون ریزی.........:نو دومین بدون خونریزی:خخخ
باید سفر کرد به دیار غریب.....


رها
رها

یکم خاطره بازی ❤️

حضرت@دوست
حضرت@دوست
میدانید ..
قيدتني بك حتّى وإن لم تكن موجوداً، أستشعر طيفك معي مهما كنت بعيداً.


رها
رها
گویاترم ز بلبل امّا ز رشک عام

مُهر است بر دهانم و افغانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما

گفت آن که یافت می‌نشود، آنم آرزوست


❤️🌱

حضرت@دوست
حضرت@دوست
میدونید

الحب هو أن أشعر بالدفء في قلبي، الحب هو النغمة التي تعزف على مساعي، الحب هو الشمعة التي تنير طريقي، الحب هو البرق الذي يحدث داخل الإنسان ليأتي له فجأة ولا ينصرف عنه أبدًا.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
این چه حس عجیبی است؟»
عندما أراك وأشعر أني لا أمل منك ولا أشبع من النظر إليك، فهل هذا يكون هو الحب، أم ما هذا الشعور الغريب؟”



خانوم اِچ
خانوم اِچ
واقعا بعضیا امادگی ازدواج کردن ندارن
:/

حضرت@دوست
حضرت@دوست
احساس درونم را اینگونه برایت بیان میکنم
كلمات الحب كلها لا تكفيك، وعبارات العشق كلها لا توصف شعوري إليك، ما أجد سوى أن أقولك لك أحبك وأتمنى أن تشعر بما أشهر به بداخلي.


خانوم میم
خانوم میم
غلامحسین ساعدی تو نامه هاش به معشوقه اش طاهره می نویسه :
ولی من اگر هزاران سال زنده باشم
پیر و شکسته ومردنی شوم باز یاد توخواهم بود. باور کن اگر بمیرم ، استخوان هایم ، خاکسترم، جسدم ، کفن ام تو را دوست خواهند داشت.
طاهره ، معشوقه ی ساعدی وقتی فوت می کنه روی مزارش می نویسن «آرامِ جایِ زنی که در میان استخوان های گوهر مراد آواز می خواند»
:)

وژدانا کسیو دارید که در میان استخوان هایش آواز بخوانید؟!

donya
donya 👩‍👧‍👦
‏این منم.
صلح طلب اما جنگ بلد

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
ب خودم قول دادم دیگ منتظر نباشم ....
منتظر کسی ک از قصد رفته و از قصد دوری می کنه این آخرین پستی بود ک برای تو نوشتم و ب یاد تو نوشتم چون خودت نخواستی باشی منم دیگه نمی خوام که باشی ...
و تمام شد این دفتر حکایت همچنان باقیست


صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو