یافتن پست: #شاملو

DRAGON
DRAGON
احمد شاملو :

در فراسوی عشق،
تو رادوست می­دارم .

Aguillaa
Aguillaa
ببین عمو من شاملو نیستم ولی کلی ناگفته تو سکوته می‌دونم


Aguillaa
Aguillaa
احمد شاملو : ‌بگذار کسی نداند که چگونه من به جایِ نوازش شدن و بوسیده شدن، گزیده شده ‌ام.



.
.
.



.:دی نصف شبی همچین پستایی از من بعیده ولی خو :دی

༊
‏شبی بعد از صرف شام شاملو به آیدا گفت گمان نمیکنم هیچکس به اندازه من از دیدنت وقتی حتی در خسته ترین حالت ممکنی ذوق کند
ایدا گفت حرف های قشنگ میزنی به دلم داری چنگ میزنی ولی شستن ظرفا نوبت توئه:)

❄️{-64-}

@dearyourselfd

پسر عمو
عاخه چجور ۵ سال تحملم کردی
یا تو خیلی صبوری
یا اینا خیلی چیزن =))

در تن من گیاهی خزنده است
که مرا فتح می‌کند
و من اکنون
جز تصویری از او نیستم.



[درخت با جنگل سخن می‌گوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن می‌گویم...]



wolf
wolf
در به درتر از باد زیستم؛
در سرزمینی که گیاهی در آن نمی‌روید.
ای تیزخرامان!
لنگیِ پاهای من از ناهمواری راهِ شما بود ...!



wolf
wolf
در آستانه‌ی خوابی سنگین
رؤیایی زرین می‌گذرد...



عشـــق فقط اونجــا که شاملو میگــه :
درخت با جنگل سخن میگویـــد
علف با صحـــرا
ستاره با کهکشـــان
و من با تــو سخن میگویم.

EDRIS
EDRIS
آیدای نازنین خوب خودم!

آیدای من؛ این پرنده، در این قفس تنگ نمی خواند. اگر می بینی خفه و لال و خاموش است، به این جهت است ... بگذار فضا و محیط خودش را پیدا کند تا ببینی که چه گونه در تاریک ترین شبها آفتابی ترین روزها را خواهد خواند. به من بنویس تا هردم و هرلحظه بتوانم آنرا بشنوم.به من بنویس تا یقین داشته باشم که تو هم مثل من در انتظار آن شبهای سفیدی. به من بنویس که می دانی این سکوت و ابتذال زاییده زندگی دراین زندانی است که مال مانیست، که خانه ی ما نیست، که شایسته مانیست.

به من بنویس که تو هم درانتظار سحری هستی که پرنده ی عشق ما در آن آواز خواهد خواند.

احمد تو -29 شهریور 42



نامه های "احمد شاملو" به آیدا

چون قایقِ بی‌سرنشین،
در شبِ ابری،
دریاهای تاریک را به جانبِ
غرقابِ آخرین طی کنیم
امیدِ درودی نیست…
امیدِ نوازشی نیست…



کوه‌ها با همند و تنهایند
همچو ما، با همانِ تنهایان



صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو