DRAGON
محمد سهرابی :
دعای بیکسان را میخَرد آخر خدا یک شب..
reihane
زندگی، وزن نگاهی است که
در خاطرهها میماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را
خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با امید است...
سهراب سپهری
و به کوتاهی آن
لحظه ی شادی که گذشت
غصه هم می گذرد ...
👤 سهراب سپهری
EDRIS
کاشکی یه رفیق مثه سهراب داشتم
خانه ی دوست کجاست ؟
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت
به تاریکی شن ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است.
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر به در می آرد.
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پایِ فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد.
در صمیمیت سیال فضا
خش خش می شنوی:
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا،
جوجه بردارد از لانه ی نور
و از او می پرسی
خانه ی دوست کجاست ؟
🌹سهراب سپهری🌹
ای ول