یافتن پست: #سعدی

هادی
هادی
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم / گرگ دهن آلوده یوسف ندریده



yaghma
yaghma
دو عالم را به یک بار از دلِ تنگ
برون کردیم، تا جای تو باشد



خانوم اِچ
خانوم اِچ
من از آن روز که در بند تو ام آزادم
پادشاهم که بدست تو اسیر افتادم
:قلب


شــادی
شــادی


به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل‌‌
که گر مراد نیابم، به قدر وسع بکوشم!

DRAGON
DRAGON
سعدی : هرگز آن دل بنَمیرد که تو جانش باشی
نیک‌بخت آن که تو در هر دو جهانش باشی

DRAGON
DRAGON
سعدی :

تُرُش نباشم اگر صد جواب تلخ دهی
که از دهان تو شیرین و دلنواز آید

بیا و گونهٔ زردم ببین و نقش بخوان
که گر حدیث کنم، قصه‌ای دراز آید

DRAGON
DRAGON
سعدی :

همچنان شکر عشق می‌گویم
که گرم دل بسوخت جان بنواخت

mahyar_a
mahyar_a
سر جانان ندارد هر که او را خوف جان باشد

به جان گر صحبت جانان برآید رایگان باشد



wolf
wolf
رفتم که از دیوانه بازی دست بردارم
تا اَخم کردم مطمئن شد دوستش دارم …

واکرد درهای قفس را گفت: مختاری!
ترجیح دادم دست روی دست بگذارم …

بیزارم از وقتی که آزادم کند، ای وای!
روزی که خوشحالش نخواهد کرد آزارم …

این پا و آن پا کرد گفتم دوستم دارد
اما نگو سر در نمی آورده از کارم …

از یال و کوپالم خجالت می کشم اما
بازیچه ی آهو شدن را دوست می دارم …

با خود نشستم مو به مو یادآوری کردم
از خواب های روز در شب های بیدارم …

من چای می خوردم به نوبت شعر می خواندند
تا صبح، تصویر من و سعدی به دیوارم …



صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو