یافتن پست: #سردار
مونا یزدی
نام کتاب: #بابا خون داد
نویسنده: مجید ایزدی
ناشر : مشكوه قلم
این کتاب به بازنویسی خاطراتی از سردار شهید "مهدی ظل انوار" پرداخته است.
از دوران زندگی و حضورش در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، صحبت می کند.
شایان ذکر است در صفحات آغازین کتاب، شرح حالی کوتاه از شهید ظل انوار آورده شده،
و نیز کتاب با تصاویری از شهید و هم رزمانش، مستند گردیده است.
✚[ #کتاب ]✚[ #کتابخوانی ]✚[ #فرهنگ_کتابخوانی ]✚
✚[ #کتابخونه ]✚[ #یار_مهربان ]✚[ #پروژه ]✚
✚[ #پایان_نامه ]✚[ #مطالعه ]✚
نویسنده: مجید ایزدی
ناشر : مشكوه قلم
این کتاب به بازنویسی خاطراتی از سردار شهید "مهدی ظل انوار" پرداخته است.
از دوران زندگی و حضورش در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، صحبت می کند.
شایان ذکر است در صفحات آغازین کتاب، شرح حالی کوتاه از شهید ظل انوار آورده شده،
و نیز کتاب با تصاویری از شهید و هم رزمانش، مستند گردیده است.
✚[ #کتاب ]✚[ #کتابخوانی ]✚[ #فرهنگ_کتابخوانی ]✚
✚[ #کتابخونه ]✚[ #یار_مهربان ]✚[ #پروژه ]✚
✚[ #پایان_نامه ]✚[ #مطالعه ]✚
مونا یزدی
#به_نام_خدا
#معرفی #کتاب
#نام #کتاب:نیمه ی پنهان ماه 2: همت به روایت همسر شهید
نویسنده:حبیبه جعفریان
انتشارات:روایت فتح
خلاصه ای از کتاب :
احتمالاً پدر و مادرم مخالفت می‌کنند، صحبت با این‌ها با خود شما و دیگه این‌که من می‌خوام بدون مهریه ازدواج کنم. شما وقتی می‌رید پدرم رو راضی کنید، مهر تعیین نکنید.
در کتاب قطور تاریخ فصل جدیدی به نام انقلاب اسلامی و به نام انسان نوشته شده است. این فصل از جنس بهار است ولی به رنگ سرخ نوشته شده است و خزانی به دنبال ندارد. این فصل داستان تجدید عهد انسان در روزهای پایانی تاریخ است و برای همین با خون و اشک نوشته شده است؛ خونی که یک روز در این سرزمین بر خاک ریخته شد و اشکی که روزی در وداع، گوشه چادری پنهان شد و روزی دیگر بر سر مزاری به خاک فرو شد؛ و امروز باز هم جاری می‌شود تا یک بار دیگر گرد و غبار ناگزیر زمان را از چهره سرداران روزهای انتظار بشوید. در کتاب قطور تاریخ فصل جدیدی نوشته شده که سخت عاشقانه است.
#معرفی #کتاب
#نام #کتاب:نیمه ی پنهان ماه 2: همت به روایت همسر شهید
نویسنده:حبیبه جعفریان
انتشارات:روایت فتح
خلاصه ای از کتاب :
احتمالاً پدر و مادرم مخالفت می‌کنند، صحبت با این‌ها با خود شما و دیگه این‌که من می‌خوام بدون مهریه ازدواج کنم. شما وقتی می‌رید پدرم رو راضی کنید، مهر تعیین نکنید.
در کتاب قطور تاریخ فصل جدیدی به نام انقلاب اسلامی و به نام انسان نوشته شده است. این فصل از جنس بهار است ولی به رنگ سرخ نوشته شده است و خزانی به دنبال ندارد. این فصل داستان تجدید عهد انسان در روزهای پایانی تاریخ است و برای همین با خون و اشک نوشته شده است؛ خونی که یک روز در این سرزمین بر خاک ریخته شد و اشکی که روزی در وداع، گوشه چادری پنهان شد و روزی دیگر بر سر مزاری به خاک فرو شد؛ و امروز باز هم جاری می‌شود تا یک بار دیگر گرد و غبار ناگزیر زمان را از چهره سرداران روزهای انتظار بشوید. در کتاب قطور تاریخ فصل جدیدی نوشته شده که سخت عاشقانه است.
مونا یزدی
نام کتاب : بچه های حاج قاسم : خاطرات سردار حسین معروفی
نام نویسنده : افسر فاضلی شهربابکی
نام انتشارات : فاتحان
دست هایمان بسته بود.عده ای هم چشمانشان بسته بود.حتی نمی توانستیم تیمم کنیم.بچه ها در ماشین با حالت تضرع و زاری به من گفتند:حسین!چه کار کنیم،نمازمون قضا می شه؟گفتم :رو به قبله بشینین و با اشاره نمازتون رو بخونین
نام نویسنده : افسر فاضلی شهربابکی
نام انتشارات : فاتحان
دست هایمان بسته بود.عده ای هم چشمانشان بسته بود.حتی نمی توانستیم تیمم کنیم.بچه ها در ماشین با حالت تضرع و زاری به من گفتند:حسین!چه کار کنیم،نمازمون قضا می شه؟گفتم :رو به قبله بشینین و با اشاره نمازتون رو بخونین
born78
ایرانیان آسوده بخوابید که سردار سلیمانی ها بیدارند و هوشیار
شبتون به خیر و خوشی
پ.ن : شب بخیر افسرانی
قشنگه
شبتون به خیر و خوشی
پ.ن : شب بخیر افسرانی
قشنگه
شبت شیک.
born78
همیشه همسرداری اش خاص بود؛
وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم ، لباس هایش را می چید و از من می خواست تا انتخاب کنم ؛
از طرف دیگر توجه خاصی به مادرش داشت.
هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید،
تعادل را رعایت می کرد ؛
به خاطر دل همسرش دل مادرش را نمی شکست ؛
و یا به خاطر مادرش به همسرش بی احترامی نمی کرد...
به روایت همسر شهید مدافع حرم مهدی نوروزی
پ.ن:مستندش رو ببینین عااااااالیه
وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم ، لباس هایش را می چید و از من می خواست تا انتخاب کنم ؛
از طرف دیگر توجه خاصی به مادرش داشت.
هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید،
تعادل را رعایت می کرد ؛
به خاطر دل همسرش دل مادرش را نمی شکست ؛
و یا به خاطر مادرش به همسرش بی احترامی نمی کرد...
به روایت همسر شهید مدافع حرم مهدی نوروزی
پ.ن:مستندش رو ببینین عااااااالیه
born78
سردار حاج سعید قاسمی:
من اینو میگم دشمنی که شیخ احمد یاسین رو نماز صبح ترور میکنه قطعا دشمن ما اهل نمازه.
20 سال دنبال #عماد-مغنیه است و وقتی میزنتش میگه امشب موصاد خواب راحتی رو سپری کرد.
20 ساله من دنبال این آدمم.
اما ما مدلمون اینجوری نیست دوستان...
مدلمون شب امتحانیه..این مدلی ما رو پرورش دادن.
دشمن رو میگیم دشمن ماست اما باور نداریم.
من اینو میگم دشمنی که شیخ احمد یاسین رو نماز صبح ترور میکنه قطعا دشمن ما اهل نمازه.
20 سال دنبال #عماد-مغنیه است و وقتی میزنتش میگه امشب موصاد خواب راحتی رو سپری کرد.
20 ساله من دنبال این آدمم.
اما ما مدلمون اینجوری نیست دوستان...
مدلمون شب امتحانیه..این مدلی ما رو پرورش دادن.
دشمن رو میگیم دشمن ماست اما باور نداریم.
شهید مصطفی چمران
علمدار امام: سردار حسين خرازي
بعد از مجروحيت، رازی را برای مادرش بازگو كرد كه هرگز به كسی نگفت:
«حالم هر لحظه وخیمتر می‌شد تا اینكه یك شب، بین خواب و بیداری، یكی از ملائك مقرب درگاه الهی به سراغم آمد
و پرسید: «حسین! آیا آماده رفتن هستی، یا قصد زنده ماندن داری؟»
گفتم:فعلاً میل ماندن دارم تا با آخرین توان، به مبارزه در راه دین خدا ادامه دهم»
به همین جهت او تا لحظه آخر، عنان اختیار برگرفت و هرگز از وظیفه‌اش غافل نماند آرام آرام فدا شد.
در شلمچه... اول دستش را داد
سپس باقيمانده را!
گفتند حسین خرازی را آورده اند بیمارستان.
رفتم عیادت آن زمان دستم شکسته بود از تخت آمد پایین،
بغلم کرد. گفت:
دستت چی شده ؟ گفتم: هیچی حاج آقا !
یه ترکش کوچیک خورده ، شکسته. خنديد گفت:چه خوب !
دست من یه ترکش بزرگ خورده ، قطع شده..
بعد از مجروحيت، رازی را برای مادرش بازگو كرد كه هرگز به كسی نگفت:
«حالم هر لحظه وخیمتر می‌شد تا اینكه یك شب، بین خواب و بیداری، یكی از ملائك مقرب درگاه الهی به سراغم آمد
و پرسید: «حسین! آیا آماده رفتن هستی، یا قصد زنده ماندن داری؟»
گفتم:فعلاً میل ماندن دارم تا با آخرین توان، به مبارزه در راه دین خدا ادامه دهم»
به همین جهت او تا لحظه آخر، عنان اختیار برگرفت و هرگز از وظیفه‌اش غافل نماند آرام آرام فدا شد.
در شلمچه... اول دستش را داد
سپس باقيمانده را!
گفتند حسین خرازی را آورده اند بیمارستان.
رفتم عیادت آن زمان دستم شکسته بود از تخت آمد پایین،
بغلم کرد. گفت:
دستت چی شده ؟ گفتم: هیچی حاج آقا !
یه ترکش کوچیک خورده ، شکسته. خنديد گفت:چه خوب !
دست من یه ترکش بزرگ خورده ، قطع شده..
سلام بی عاری
خخخخ 
ویدا دهانی
ه گزارش باشگاه خبرنگارقسم از حوزه 122 فاتح ناحیه قدس؛ در حاشیه جلسه مسئولین فضای مجازی نواحی تهران در بوستان ولایت سردار محسن کاظمینی فرمانده سپاه محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ در گفتگو با خبرنگارقسم گفت: تمام مستضعفین جهان نگاه و امیدشان به ایران است و ایجاد امنیت پایدار داخلی در ایران تاثیرات به سزایی در نهضت های مقاومت خارجی دارد.
فرمانده سپاه تهران با اشاره به فرمایش رهبر معظم انقلاب در ابتدای سال بیان کرد: ایران در منطقه ی غرب آسیا امنیت بی نظیری دارد و به نمایش گذاشتن قدرت بازدارندگی به معنی آن است که دشمنان ما بدانند ما هرگز در مقابل آرمانهای امام راحل سست نشده ایم.
سردار کاظمینی با تاکید بر این که پایه انقلاب اسلامی مردم است تصریح کرد: علت اصلی پیروزی در عرصه دفاع مقدس قدرت دفاعی مردم و بسیج بودند و قدرت بازدارندگی بسیج در مقابل دشمنان را نباید نادیده گرفت.
وی در ادامه افزود: بسیجیان بدانند در تمامی عرصه های جنگ نرم، سخت و نیمه سخت همیشه باید آماده و گوش به فرمان ولی امر خود باشند.
فرمانده سپاه تهران با اشاره به فرمایش رهبر معظم انقلاب در ابتدای سال بیان کرد: ایران در منطقه ی غرب آسیا امنیت بی نظیری دارد و به نمایش گذاشتن قدرت بازدارندگی به معنی آن است که دشمنان ما بدانند ما هرگز در مقابل آرمانهای امام راحل سست نشده ایم.
سردار کاظمینی با تاکید بر این که پایه انقلاب اسلامی مردم است تصریح کرد: علت اصلی پیروزی در عرصه دفاع مقدس قدرت دفاعی مردم و بسیج بودند و قدرت بازدارندگی بسیج در مقابل دشمنان را نباید نادیده گرفت.
وی در ادامه افزود: بسیجیان بدانند در تمامی عرصه های جنگ نرم، سخت و نیمه سخت همیشه باید آماده و گوش به فرمان ولی امر خود باشند.
maede maz
حاج احمد...
دل دوکوهه برایت تنگ است.... دل بسیجی ها.
بی تو چرا دروغ! سخت می گذرد به ما!
این همه سخنران، هیچ کدامش تو نیستی....
این همه جبهه، در هیچ کدامش تو نیستی....
این همه جنگ، جناب فرمانده! نیستی، نیستی، نیستی!
بی تو ما «این عمار» شنیدیم باز هم از علی....
چقدر باید تلفات دهیم تا برگردی پیشمان؟!
می شنوی… می بینی…
خسته شدیم از دست اصول گرایان، اصلاح طلبان، از خودمان!
صورت روزگار، سیلی تو را می خواهد...
باید بلند شوی و سینه خیزمان کنی گرد صبحگاه ظهور....
می ترسم ما را کوچک بار بیاورند اهل سیاست....
ما تو را می خواهیم...
ما تو را دوست داریم...
حاج احمد برگرد...
بی تو آقا تنهاست...
دل دوکوهه برایت تنگ است.... دل بسیجی ها.
بی تو چرا دروغ! سخت می گذرد به ما!
این همه سخنران، هیچ کدامش تو نیستی....
این همه جبهه، در هیچ کدامش تو نیستی....
این همه جنگ، جناب فرمانده! نیستی، نیستی، نیستی!
بی تو ما «این عمار» شنیدیم باز هم از علی....
چقدر باید تلفات دهیم تا برگردی پیشمان؟!
می شنوی… می بینی…
خسته شدیم از دست اصول گرایان، اصلاح طلبان، از خودمان!
صورت روزگار، سیلی تو را می خواهد...
باید بلند شوی و سینه خیزمان کنی گرد صبحگاه ظهور....
می ترسم ما را کوچک بار بیاورند اهل سیاست....
ما تو را می خواهیم...
ما تو را دوست داریم...
حاج احمد برگرد...
بی تو آقا تنهاست...
maede maz
" شلمچه " سین ندارد اما !
سرداران بی نام و نشانی را به خاطر دارد که همچون مادرشان حضرت زهرا(سلام الله علیها) فدایی ولایت شدند و گمنام ماندند.. آری !
سرداران بی نام و نشانی را به خاطر دارد که همچون مادرشان حضرت زهرا(سلام الله علیها) فدایی ولایت شدند و گمنام ماندند.. آری !
