یافتن پست: #کتابخونه

Saye
Saye
یکم دانشگاه ارومیه:

.

رها
رها


بچه ها نظرتون درباره ی طراحی این طاقچه ها توی خونه های جدید چیه ؟!
لطفا هر چی سریع تر‌بگین .مرسی 🤍🌿

خانوم اِچ
خانوم اِچ
غرور داشتن خیلی مزخرفه🤜🏻

خانوم میم
خانوم میم
کاش این خونه رو داشتم تو حوضش وضو می گرفتم :هعی

خانوم میم
خانوم میم
هدیه مناسب :هعی
ebkit-calc(100% - 2px); width:calc(100% - 2px);">


خانوم اِچ
خانوم اِچ
@home78 {-137-}

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
یه کتابه تربیته بچه ی خوب بهم پیشنهاد بدین

خانوم میم
خانوم میم
من تو خونم اگه مبل نداشته باشم ، اگه تلوزیون نداشته باشم مهم نیست
اما کتاب خونه و یه میز گرد دو نفره جلوش باید حتما داشته باشمممممممم🚶🥺

طهورا
طهورا
دشتی از خاطره ها از روز های سردی که بدو بدو میرفتم تو کتابخونه دانشگاه تا آرامش جانم بشه چند خط درد و دل
یادش بخیر و همره همیشه روزهایم عطر کرمی که تو فضای سرد و سکوت بی پایانه دکمه های کیبورد بود که گرمی میبخشید و آرامش داشت

...
...
-‹کتاب‌های‌تخیلی‌و‌افسانه‌ای‌که‌حتما‌باید‌بخونی🦕💗›

°مدرسه‌ی‌افسانه‌ای•🐁💒•
°هانسل‌و‌گرتل‌برادران‌گریم•👼🏻🌱•
°افسانه‌ای‌از‌سمانه•🐎💚•
°افسانه‌مورالو•🦁🔥•
°افسانه‌ای‌تاریک‌و‌شوم•🌚🐾•

💙⃟🦋¦↭
⎛💜🦄

fatme
fatme
:گگگ

رها
رها
اینکه خاک سیهش بالین است

اختر چرخ ادب پروین است

گر چه جز تلخی از ایام ندید

هر چه خواهی سخنش شیرین است

صاحب آنهمه گفتار امروز

سائل فاتحه و یاسین است

دوستان به که ز وی یاد کنند

دل بی‌دوست دلی غمگین است

خاک در دیده بسی جان فرساست

سنگ بر سینه بسی سنگین است

بیند این بستر و عبرت گیرد

هر که را چشم حقیقت‌بین است

هر که باشی و ز هر جا برسی

آخرین منزل هستی این است

آدمی هر چه توانگر باشد

چو بدین نقطه رسد مسکین است

اندر آنجا که قضا حمله کند

چاره تسلیم و ادب تمکین است

زادن و کشتن و پنهان کردن

دهر را رسم و ره دیرین است

خرم آن کس که در این محنت‌گاه

خاطری را سبب تسکین است

شعری که پروین اعتصامی برای سنگ قبرش سرود.. ❤️🌺

donya
donya 👩‍👧‍👦
پنجشنبه هفته پیش عروسی دعوت بودم مادر داماد و یکی از خاله های داماد با بقیه خواهربرادراشون قهر بودن سر ارث و میراث واینجور چیزا یکی از برادراشون چندروز مونده به عروسی میره پیششون ومیگه که اگه فکر میکنید به من بیشتر ارث رسیده بیاید بدمش به شما ولی آشتی کنیم این دوتا خواهر قبول نمیکنن و عروسی بدون یه خاله و سه تا دایی برگزار میشه دیروز تشییع جنازه همون برادره بود که رفته بود پیش خواهراش برا آشتی کردن همون دوتا خواهر که قبول نکرده بودن آشتی کنن نشسته بودن تو مجلس ختمش ضجه میزدن و من چقدر ازشون بدم اومد حتما باید این بنده خدا میمرد تا اینا بیان و آشتی کنن

زاهِر..
زاهِر..
اکیپ جدیده که اومدن کلا به خودشون کار دارن و به ترک دیوارم میخندن:خخخ

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
حس میکنم توی کتابخونه چند تا آدم بالغ میانسال بودیم که یه هو در مهد کودک تو کتابخونه وا شده :هی

صفحات: 1 2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو