یافتن پست: #زغال

خانوم اِچ
خانوم اِچ
من سیاه پوستا رو چرا انقد دوست دارم؟
خیلی بدلم میشینن
کاش منم سیاه پوست بودم {-137-}

خانوم اِچ
خانوم اِچ
فاحشه آن مردیست
که در زندگی خود از همخوابگی با بزغاله ای هم نمیگذرد
انوقت دنبال دختر باکره میگردد



حسن  مصطفایی دهنوی
حسن مصطفایی دهنوی
« حد وصال » صفحه 33
علي(ع) اعلا زِ مُلك بي زوال است
تمام فعل و كار آن ، حلال است
علي(ع) عاليتريـن مردمـان بود
تبهكاري زِ علم آن ، محال است
علي(ع) علمش به دنيا كم نظير است
علي(ع) دانا به علم ذوالجلال1 است
علي(ع) بيهوده حرفي را نمي گفت :
فقط حرفش ، زِ دشمن پايمال است
علي(ع) هر خصلتش نيك و نكو بود
علي(ع) آن آدم نيكو خصال است
علي(ع) ازعلم و دانايي است خوشبخت
همان در عاقبت ، فرخنده فال است
هرآنكس برعلي(ع) در كينه جويي است
به جان شيعيان ، مثل وبال2 است
علي(ع) را گفتنـش شيـر خداونـد
برآن هركس بجنگد،چون شغال است
به علم آن علي(ع) هر كس بـجنگد
سيه رويـَش قيامت ،چون زغال است
علي(ع) بعد از هزاران سال علمـش
به جنگ گمرهان ، گرم جدال است
علي(ع) در رستخيـز از بهـر مردم
يقين باشد كه در حد وصال است
علي(ع) نزد پيامبر(ص) تا اذان گفت:
بِه

fatme
fatme
{-195-}
همه پسر شدن اینجا
بقیه کو{-194-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
*** *** داعیه سرقت *** ***

گویند عارف بَسطامی – علیه الرحمة – را گربه سفیدی بودی که هرگز ادای ناشایسته نکردی و دزدی ننمودی. اتفاقاً روزی از تنگی روزی و بر بچّه دلسوزی ، مرتکب دزدی شد و خیانت نمود و پارچۀ گوشتی در ربود. قصد آزارش کردند، خود را به زغالدان انداخت. وقتی دیگر که پیش شیخ آمد، ترسان و لرزان و سیاه روی و پژمرده ، شیخ از سبب آن پرسید. از آن قصّه اش خبر دادند. رو بدان گربه کرد و گفت: این چه ادای زشت است که کرده ای و این چه بلاست که بر سر خود آورده ای؟ چون است که تا امروز از تو چنین ادایی صادر نشده بود که امروز؟ گربه این بشنید، برفت و بچّه به دهن گرفته باز آورد و بر کنار بایزید نهاد و به سر اشاره بدان کرد، یعنی اینم فرمود که آن کردم.

سید ایلیا
سید ایلیا
💠ساده زیستی برای مسئولان واجب است.💠

💎أوْ أَبِيتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِي بُطُونٌغَرْثَي وَ أَكْبَادٌ حَرَّي أَوْ أَكُونَكَمَا قَالَ الْقَائِلُ
وَ حَسْبُكَ دَاءً أَنْ تَبِيتَ بِبِطْنَهٍ
وَ حَوْلَكَ أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَي الْقِدِّ
💎أ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَاأَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لاَ أُشَارِكُهُمْ فِيمَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَهً لَهُمْفِي جُشُوبَهِ الْعَيْشِ
💎و من سير بخوابم و پيرامونم شكمهايي باشد ازگرسنگي به پشت دوخته، و جگرهايي سوخته. ياچنان باشم كه گوينده سروده:
درد تو اين بس كه شب سير بخوابي
و گرداگردت جگرهايي بود درآرزوي پوست بزغاله
💎آيا بدين بسنده كنم كه مرا امير مؤمنان گويند، ودر ناخوشايندهاي روزگار شريك آنان نباشم يا درسختي زندگي نمونه اي برايشان نشوم.
📚(نهج البلاغه نامه 35)

سید ایلیا
سید ایلیا
ذغال های خاموش را کنار
زغالهای روشن می گذارند
تا روشن شوند
چون همنشینی اثر دارد
پس همنشینی را انتخاب کنید
که به شما انرژی ببخشد
و بر شما اثرات مثبت بگذارد

•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•

حضرت@دوست
حضرت@دوست
یه سوال ؟
یه کاسه شاه توت گذاشتم جلو دستم.
پیشنهاد بدید نمک بزنم برای میل کردن..یا شکر ..
که باعث افت فشارم نشه

A R M A N
A R M A N
با این وضعیت ک آمارو میارن پایین
اول محرم میگن بر اثر کرونا 12 نفر متولد شدن😐

حضرت@دوست
حضرت@دوست

مثل است. در ابتدا ‌ای بسیار ،
اغلب داغ و پر ، که با این حال هنوز تنها است که سوسو می‌زند. همچنان که ادامه پیدا می‌کند، ‌های ما رشد می‌کنند و مثل می‌شود، سوزان و غیر قابل شدن.




دانلود موزیک



حضرت@دوست
حضرت@دوست

مثل است. در ابتدا ‌ای بسیار ،
اغلب داغ و پر ، که با این حال هنوز تنها است که سوسو می‌زند. همچنان که ادامه پیدا می‌کند، ‌های ما رشد می‌کنند و مثل می‌شود، سوزان و غیر قابل شدن.


سکوت شب
سکوت شب
با تو گفتم از کوه با قله برفی اش...
با تو گفتم از دشت با گل های بهاری اش...
با تو گفتم از درخت با لانه کبوتری اش...
با تو گفتم از خانه مادربزرگ با کورسی زغالی اش...
با تو گفتم از زمستان با سرمای استخوان سوزش...
باتو گفتم از اسفند با ادم برفی اش...
با تو گفتم از سرو با غرور ستودنی اش...
با تو گفتم از اسمان با رنگ لاجوردی اش...
با تو گفتم از ماه با تنهایی ابدی اش...
با تو گفتم از چشم هایم با حرفای ناگفتنی اش...
با تو گفتم از من با دردهای همیشگی ام...
باتو گفتم از تو با زیبایی دست نیافتنی ات...
ولی تو...
شنیده یا نشنیده چشم هایت را بستی و گزشتی!!!


سید ایلیا
سید ایلیا
افلاطون را گفتند: چرا هرگز غمگین نمیشوی؟
گفت دل بر آنچه نمی ماند، نمی بندم.
فردا یک راز است، نگرانش نباش.
دیروز یک خاطره بود، حسرتش را نخور
و امروز یک هدیه است ، قدرش را بدان و از تک تک لحظه هایت لذت ببر.
از فشار زندگي نترسيد به ياد داشته باشيد که فشار توده زغال سنگ را به الماس تبديل ميکنه..
نگران فردايت نباش خدای ديروز و امروز خداى فردا هم هست...
ما اولين بار است كه بندگي ميكنيم. ولى او قرنهاست که خدايى ميكند پس به خدايى او اعتماد كن و فردا و فرداها را به او بسپار...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
غزل توی

در استکان من غزلی تازه دم بریز
مُشتی زغال بر سرِ قلیان غم بریز

هِی پُک بزن به سردیِ لبهای خسته ام
از آتش دلت سرِ خاکسترم بریز

گیراییِ نگاه تو در حدّ الکل است
در پیک چشم های تَرَم عشوه کم بریز

وقتی غرورِ مرد غزل توی دستِ توست
با این سلاح نظم جهان را به هم بریز

بانو! تبر به دست بگیر انقلاب کن
هرچه بت است بشکن و جایش صنم بریز

لطفاً اگر کلافه شدی از حضور من
بر استوای شرجیِ لبهات سم بریز...!


صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو