یافتن پست: #رویای

حضرت@دوست
حضرت@دوست


من ترا در تو جستجو کردم
نه در آن خوابهای رویایی

EDRIS
EDRIS
وای از دل بی تاب من
رد می‌شود از خواب من
کابوس و رویای تو هر شب

حضرت@دوست
حضرت@دوست
یه دنیا غزل

دختر زیبای شهر امروز غوغا کرده است
پشت خط چشمها، هنگامه بر پا کرده۰ است

دختر زیبای شهرم، خود بودشاعر ولی
یک بغل شعر و غزل از ما تمنا کرده است

سالها رفته است و قصد جان ما دارد ولی
مانده ام از بهر چه امروز و فردا کرده است

دختر زیبای شهر امروز رویایی شده
چادرش را پس زده، قصد دل ما کرده است

حضرت@دوست
حضرت@دوست

آن نگاه دلربای تو به گل آئینه است،
چشم زیبایت به ماه آسمان نقشینه است،

حس زیبای وجودت بر زمان پیچیده است،
خالق هفت آسمان بر خلقتت بالیده است،

دیدن رویای تو چون مخملی نرمینه است،
حس من نیلوفری بر یاد تو پیچینه است،

عشق به راهت عاشقانی دیده است،
عاشقانت راز چشم شبنم به راهت چیده است،

فکر ما سر منزل عشق تو را آذینه است،
دیدن زیبا نگاری بر هوسهای دلم آویزه است،


حضرت@دوست
حضرت@دوست
رویای @انتظار
And I wish I could fly deep into your eyes


حضرت@دوست
حضرت@دوست
لعنت به دل

لعنت به دل که هر چه که من می کشم از اوست
لعنت به من که با غم عشق تو روبروست

عاشق که می شوی به خودت زخم میزنی
اینجا بهای عاشقی انگار آبروست

آواره ی مسیر پر از چاه می شوی
هرگز گمان نمی بری اما چه پیش روست

راحت نمی گذارتت و درد می کند...
این بغض فرو خورده ی عشقی که در گلوست

باید که انتخاب کنی بین عقل و دل
بین همیشه حسرت و عمری کنار دوست

سخت است که رویای تو آغوش او شود
در خطه ای که فخر همه فقر آرزوست

لعنت به دل که هر چه که من می کشم از اوست
اینجا بهای عاشقی انگار آبروست...

رنج چونان تیغه ی مقراضی است
که گوشت تن را زنده زنده می درد
من وحشت را از آن دریافتم
چنان که پرنده از پیکان
چنان که گیاه از آتش کویر
چنان که آب از یخ
دلم تاب آورد
دشنام های شوربختی و بی داد را
من به روزگاری ناپاک زیستم
که حظِّ بسی کسان
از یاد بردنِ برادران و پسران خود بود
قضای روزگار در حصارهای خویش به بندم کشید.
در شب خویش اما
جز آسمانی پاک رویایی نداشتم .


ترجمه

حضرت@دوست
حضرت@دوست
در خواب پریشانم رویای درخشانی
در گوشه ی لبخندت صد غنچه تومی شانی

هم خانه ی دل شادی کف در کف دل دادی
آهنگ طربناکم تا دست تو افشانی

از روح بهاری تو دیوانه ی سر سبزی
شیرازه ی غم ها را یک باره برافشانی

صد شور جوانی تو سر زنده تر از بهجت
در کوچه ی باغ صبح می خوانی و می خوانی

از هر طرفی آیی انبوه بهار آید
هم سوسن و سنبل ها هم آبی مرجانی

در باغ جهان دستی می کاری و می کاری
در سینه ی جالیزم آکنده ی ریحانی

امروز دگر دیسم دریا به تو می ریزم
من ماهی آزادم ای تنگ پریشانی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
در گشا بر روی من یک هوای تازه ام
سبز شو ایمان بشو من خدای تازه ام

با بهاران زنده شو صد نسیم شوق شو
جان به دستانم سپار من صبای تازه ام

سر برون از پنجره تا قیامت دشت نو
زد شکوفه خرمنی دلگشای تازه ام

خلوت سبز درخت نغمه های دلپذیر
همنوایی می کند هم نوای تازه ام

هر طرف رویای سبز دلکشان سبزه رو
می رباید جان و دل کهربای تازه ام

بی کران تا بی کران در گشوده آسمان
تا کبوتر می برد دلربای تازه ام



دانلود موزیک



اون جایی که رسول ادهمی میگه؛
"غریبه بودنش قشنگ بود"
اوج از هم پاشیده شدنِ رویای یه نفره...
(:

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو