یاس
دم در بانک
با داییم روبرو شدم فیس تو فیس ها
سلام کردم جواب نداد
اومدم مجدد بلندتر سلام کنم نگاهش انداخت
منم بلند گفتم به درک
یه فریم از زندگی دختری تنها در وطن
و این تکرار هر روزه سه سال منه
قدر بودن پدراتون بدونید
پ.ن
کل زندگیم مرور کردم من تا حالا نه جلو نه پست سر نه نیک این دایی گفتم نه بدش و هیچ برخورد خاصی بینمون نبوده
حـســـــــام
دارم به این نتیجه می رسم همه اخلاق های مجازی شبیه همه... 😞
g.h.o.l.a.m.a.l.i
ملا نصرالدین با دوستی صحبت میکرد. خوب ملا، هیچ وقت به فکر ازدواج افتادهای؟ ملا نصرالدین پاسخ داد: فکر کردهام. جوان که بودم، تصمیم گرفتم زن کاملی پیدا کنم. از صحرا گذشتم و به دمشق رفتم و با زن پر حرارت و زیبایی آشنا شدم اما او از دنیا بیخبر بود. بعد به اصفهان رفتم؛ آن جا هم با زنی آشنا شدم که معلومات زیادی دربارهی آسمان داشت، اما زیبا نبود. بعد به قاهره رفتم و نزدیک بود با دختر زیبا با ایمان و تحصیل کردهای ازدواج کنم.
پس چرا با او ازدواج نکردی؟ آه، رفیق! متاسفانه او هم دنبال مرد کاملی میگشت!
مُهاجِر
شیخ مهاجرالدین همدانی با حضور در حرم شاه عبدالعظیم حسنی ره به بارگاه ملکوتی حضرت عبدالعطیم حسنی و شهدای خدمت شهید امیرعبداللهیان ادای احترام کرد .
برا اینایی که اینجا دل منو شکوندن هم استغفار کنید
گوش مهرو رو بپیچون برات بیاره خب
اصن به قیافه من میاد دلی بشکنم ؟!