یافتن پست: #دى

حضرت@دوست
حضرت@دوست
وائد الثوم للقلب

يحتوي الثوم على مواد كيميائية تساعد في حماية القلب، إذ وجد الباحثون أن أحد مكونات زيت الثوم وهو ثنائي الآلّيل ثلاثي السَّلفيد يساعد في حماية القلب أثناء العمليات الجراحية وبعد التعرض للنوبات القلبية، كما يعتقد الباحثون أنه يمكن استخدام هذا المركب كعلاج لفشل القلب،. وقد ثبت أن غاز كبريتيد الهيدروجين الموجود في الثوم يحمي القلب من التلف ولكن يصعب استخدامه كعلاج لأنه غاز متطاير، لذا قرر العلماء التركيز على مركب ثنائي الآلّيل ثلاثي السَّلفيد كوسيلة أكثر أمانًا لتوصيل فوائد كبريتيد الهيدروجين إلى القلب. ومن ناحية أخرى فقد ووجدت دراسة نشرت في مجلة كيمياء الزراعة والطعام أن زيت الثوم يساعد في حماية مرضى السكري من اعتلال عضلة القلب. بالإضافة إلى ذلك، وجد الباحثون في جامعة أنقرة أن الثوم يلعب دورًا في التأثير على الدهون في الدم لدى الأشخاص الذين يعانون من ارتفاع الكوليسترول في الدم، إذ تساعد مكملات خلاصة الثوم في تحسين نسبة الدهون في الدم وتقوية مضادات الأكسدة في الدم أيضًا، بالإضافة إلى خفض ضغط الدم الانقباضي والانبساطي

♡✓
♡✓
هرگز منتظر "فرداى خيالى" نباش.
سهمت را از "شادى زندگى" همين امروز بگير.
فراموش نکن "مقصد" هميشه جايى در
"انتهاى مسير" نيست
"مقصد" لذت بردن از قدمهايی است که
بین مبدا تا مقصد بر می‌داریم
چایت را بنوش
نگران فردا مباش، از گندم زار
من و تو مشتی کاه میماند برای بادها...



g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
يک شب، حدود ساعت ٥/١١ بعدازظهر، يک زن مسن سياه پوست آمريکايى در کنار يک بزرگراه و در زير باران شديدى که می‌باريد ايستاده بود. ماشينش خراب شده بود و نيازمند استفاده از وسيله نقليه ديگرى بود. او که کاملاً خيس شده بود دستش را جلوى ماشينى که از روبرو می‌آمد بلند کرد. راننده آن ماشين که يک جوان سفيدپوست بود براى کمک به او توقف کرد. البته بايد توجه داشت که اين ماجرا در دهه ١٩٦٠ و اوج تنش‌هاى ميان سفيدپوستان و سياه‌پوستان در آمريکا بود. مرد جوان آن زن سياه‌پوست را به داخل ماشينش برد تا از زير باران نجات يابد و بعد مسيرش را عوض کرد و به ايستگاه قطار رفت و از آن جا يک تاکسى براى زن گرفت و او را کمک کرد تا سوار تاکسى شود.

زن که ظاهراً خيلى عجله داشت از مرد جوان تشکر کرد و آدرس منزلش را پرسيد. چند روز بعد، مرد جوان در خانه بود که صداى زنگ در برخاست.. با کمال تعجب ديد که يک تلويزيون رنگى بزرگ برايش آورده‌اند. يادداشتى هم همراهش بود با اين مضمون:
«از شما به خاطر کمکى که آن شب به من در بزرگراه کرديد بسيار متشکرم. باران نه تنها لباس‌هايم که روح و جانم را هم خيس کرده بود. تا آن که شما مثل فرشته نجات

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
من دانشجوى سال دوم بودم. يک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خنده‌ام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است. سوال اين بود: «نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت می‌کند چيست؟»
من آن زن نظافتچى را بارها ديده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدوداً شصت ساله بود... امّا نام کوچکش را از کجا بايد می‌دانستم؟
من برگه امتحانى را تحويل دادم و سوال آخر را بی‌جواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم دانشجويى از استاد سوال کرد آيا سوال آخر هم در بارم‌بندى نمرات محسوب می‌شود؟
استاد گفت: حتماً و ادامه داد: شما در حرفه خود با آدم‌هاى بسيارى ملاقات خواهيد کرد. همه آن‌ها مهم هستند و شايسته توجه و ملاحظه شما می‌باشند، حتى اگر تنها کارى که می‌کنيد لبخند زدن و سلام کردن به آن‌ها باشد.

حسام
حسام
هنوز کاری که اون رفیق نامردم در حقم کرده به احدی نگفتم چون ملاحظه آبرو و اعتبارشو کردم.. ولی فکر کنم یه حرکتی باید بزنم...نظر موافقتون چیه ؟! {-75-}

♡✓
♡✓
آرزو مي‌كنم آرزوهايت در يك قدمى تو ايستاده باشد تا با يك پلك بر هم زدنى در آغوششان بگيرى ..
آرزو مي‌كنم عشق در بهترين زمانِ ممكن به سراغت بيايد و زيباترين خوشى‌هاى دنيا را زندگى كنى ..
آرزو ميكنم هيچ وقت درمانده و مستاصل خيابان هاى شهر را قدم نزنى و مردمک چشمانت از شادى برق بزند نه از اشک و غم ..



...
...
‏یه آقایی دیروز مهمونمون بود، داشت با پسرش تو آلمان حرف میزد. از مسابقه‌ى تنیس پسرش اینجورى پرسید:
- بابا برنده شدى یا برندگى رو گذاشتى واسه مسابقه‌ى بعد؟

فن بیانش‌رو خیلى دوست داشتم.
اینجورى حرف بزنید با اطرافیانتون
نیاز دارن بهش...

rahim
rahim
دو گدا در خیابان نزدیک کُلوسیُو شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از انها روی زمین صلیبی گذاشته بودو دیگری یک ستاره داوود. مردمی کـه از آنجا رد می شدند بـه هردو نگاه میکردند ولی فقط در کلاه گدائی کـه صلیب داشت پول مینداختند…



کشیشی از آنجا میگذشت؛ مدتی ایستاد و دید کـه مردم بـه گدائی کـه ستاره داوود دارد کمکی نمی کنند.
جلو رفت و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ این جا یک کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک جهان هم هست. پس مردم بـه تو کـه ستاره داوود داری بـه خصوص کـه درست نشستی بغل دست گدائی کـه صلیب دارد چیزی نمیدهد. در واقع از روی لجبازی هم شده بـه او پول می‌دهند نه بـه تو !



گدائی کـه ستاره داوود داشت بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد بـه گدای صاحب صلیب و گفت:

هی “موشه” نگاه کن ببین کی آمده بـه برادران “گلدشتین” بازاریابی یاد میده؟

«خانواده گلدشتین؛ خاندانى ثروتمند و یهودى تبار بودند»

rahim
rahim
چوپانى پدر خردمندى داشت. روزى به پدر گفت: اى پدر دانا و خردمند! به من آن گونه كه از پيروان آزموده انتظار مى رود يك پند بياموز! پدر خردمند چوپان گفت: به مردم نيكى كن، ولى به اندازه، نه به حدى كه طرف را لوس كند و مغرور و خيره سر نمايد.

حسام
حسام
هرکس در گروی عمل خویش است

«مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ اَساءَ فَعَلَيْها» فصلت ۴۶

✍ترجمه: «هر كس عمل صالحى كند به نفع خود كرده و هر كس بدى كند به ضرر خود كرده»

هادی
هادی
خدا خودش گفته که وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ [البقرة:117]

حسام
حسام
دو توصیه مهم برای ازدواج: 💑

1- قبل از ازدواج خيلى خوب فكر كنيد
2- بعد از ازدواج ديگه اصلا فكر نكنيد

چون اگر به توصيه اول خوب توجه ميكردى الان كارت به اينجا نميكشيد
سرتو بنداز پایين زندگيتو بكن ديگه اتفاقيه كه افتاده

مآه
مآه
تو سرگرمِ رقص بودى ،
من سرم گرمِ تو
تنت كمانچه ىِ غم بود.
در دستانِ من
سينه‌ات خيسِ اشك
تو دل بُرده بودى
من را اما جا گذاشته بودى
جايى ميانِ يك بغض...
صداىِ كمانچه ميانه‌ىِ رقص تو
و دست‌هاى من
به عمقِ زلالِ رودخانه‌اى مى‌ماند
كه مى‌شود سرخ سنگ هاىِ صيقلى‌اش را شمرد
و
زلال شد...
كاش اين بغض امان‌ام دهد
به آرامش
به يك نفس عميق
به يك فرياد
به يك دوستت دارم با صداى بلند.
من سرم گرمِ تو بود
مست ِ شنا بر حرير دامنت
غرق شده
در آبى رودخانه‌ىِ صدات
حالا
تنها سرخ سنگِ صيقلى‌ام بر كناره‌ىِ رود
با دست هات بردار مرا
كه بَر دارم
و پرتاب ام كن تا دورها و دورها...
تا جايى كه يادمان نيايد
يك روز چشم هامان بى قرار شد
و
يك صبح قرار گذاشتيم
و
براىِ يك عُمر در ميانه هاىِ آغوش و باد
عاشق شديم
تو نوشتى دست‌هايم را بگير
اصلا براىِ تو
و من براىِ هميشه سرم گرم تو شد.

حضرت@دوست
حضرت@دوست

شاطئ البحر.أول الشهر
ليلة مقمرة
وليلة صاخبة
الليلة التي تقابلنا
ووعد الندى بلمحة زهرة
هي زهرة، مستيقظة، معطرة بالحنان
وفي عينيه كان متلهفا للقاء
نأمل أن نلتقي مرتين. يوم العيد على شاطئ رؤيا الرملي
أمواج البحر وأغاني وأشعار
والليل يصف كل هذا الشغف بأنه ميثاق حب



مُهاجِر
مُهاجِر
شكست خورده ترين قبر بى نشانه منم
جدا و دل زده و خسته از زمانه منم

اگر تو يار ندارى به يادها هستى
اگر تو شعله ور از غم شدى زبانه منم

رهايى تو كجا و غم رهايى من
تو گير يك گرهى و هزار شانه منم

براى آنكه جدا مانده عاشقانه نخوان
تكان دهنده ترين شعر عاشقانه منم

اگر تو گاه به گاهى حماقتى كردى
رئيس مكتب افكار احمقانه منم

براى من كه پرم از فراق قصه نگو
اگر كتاب تو باشى كتابخانه منم

دواى درد تو اغوش گرم همدرديست
آهاى موى پريشان بيا كه شانه منم

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو